کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

پدر! مادر! 
مراقب بچه ت باش، اما نه به سان شورت آهنین!

ما را با  خودمان درگیر کردند. چه تلاشی.... چه تلاشی.... در این ستیزه، بازنده ماییم.

هیچ وقت فلسفه این پلاکاردهایی رو که واسه تسلیت یا زیارت قبول نصب میکنن در خونه آدمها، نفهمیدم.

این تسلیتهای توی پلاس رو هم نمیفهمم.... اصلا تسلیت رو نمیفهمم... یعنی فکر میکنید واقعا تسلی بخشه؟ اینکه میگی ما شریک غمتیم، چه جوری میخوای شریک شی؟ مگه غمش تو زنبیله که تو هم یه دسته ش رو بگیری که وزنش کم شه؟

دفعه آخری که رفته بودم مشهد، هر چی زوج جوون بود میومد مینشست تو حلق من! به مامانم گفتم نمیدونم این کبوترای عاشق چرا هی میان دور و بر من؟ نمیدونم طفلی چی شنید که چشاش برق زد از خوشی، گفت راست میگی؟ کِی رید رو سرت؟ گفتم کی؟ گفت مگه نگفتی کفتر امام رضا ریده رو سرت (بقولی میگن بخت طرف وامیشه اگه کفترا بهش عنایت کنن) گفتم نه مادرجان، اینا هم ما رو به مستراحیشون قابل نمیدونن!

یعنی این وضعیت زندگی منه!!!!

خواهرم رفته یه امامزاده تو یه دهات پرت و پورت اطراف شهریار واسه دفن یه فامیل دور
اونجا یه کاغذ زده بودن که به جای نذر شمعی که قدیما میکردن، شما نذر کنید لامپ کم مصرف واسه امامزاده بخرید
بعد خواهرم نذر کرده اگه من شوهر کردم،خودم واسه امامزاده لامپ بخرم

یادتونه یه زمانی جشن ازدواجهای دست جمعی میگرفتن برای افراد تحت حمایت کمیته امداد؟

خواستم بگم ته حفظ کرامت انسان بود

بنازید به این فرهنگ

زن خوب، اگر هم مورد تجاوز قرار بگیره نباید بروز بده

بخوان حدیث مفصل

تو پروفایل یه سایتی، طرف غذای مورد علاقه ش رو نوشته جوجه با مشروب

عطف به خدمات دیپلمات بریزیلی

لامصب این دست روزگار بدجور با ما اختلاف فرهنگی داره!!!

نا معادله

پسر مجرد سرشو میگیره بالا، تجربه هاشو از خرید کاندوم میگه
دختر مجرد پست میذاره که در مورد ترمیم پرده بکارت راهنمایی بگیره