کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

خاطره

چند روز پیش با دوستم رفته بودیم هایلند. توی صف که بودیم، چشمم افتاد به قفسه کنار دستم که توش انواع بسته های آدامس ریلکس بود. توجهم جلب شد، چون هم طعمهای جدید بهش اضافه شده بود و هم بسته بندیش تغییر کرده بود. با خودم گفتم مگه دیگه چه میوه ای هست که بخوان باهاش آدامس بزنن؟ تو همین فکرا بودم و میخواستم یکیشون رو بردارم که دوستم آرنجشو کوبید تو پهلوم، گفت چرا زل زدی به اینا؟؟؟؟ گفتم مگه چیه؟ گفت اینا کاندومه!!! 
خو لامصبا چرا مارک آدامس میزنن روش؟؟؟؟

در حسرت دیدار...

شرکتهای بزرگ انیمیشن سازی سعی میکنن نیروی متخصصشون رو از بین جهان سومی های مهاجر جذب کنن، چون این افراد بچگیشون رو تو محرومیت گذروندن، تخیل و خلاقیتشون تقویت شده... ایده هایی که من در مورد فروش کاندوم دارم، نظریه این شرکتها رو تایید میکنه.