کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

خرده مکالمات زن و شوهری-سکوتم از رضایت نیست

مرد: تو چته؟

زن: هیچی

-به من که نگو، معلومه یه چیزیت هست .

+میپرسی ولی واقعا نمیخوای بشنوی و بدونی.

- تو که هنوز حرفی نزدی، چرا اینجوری قضاوتم میکنی؟

+ میدونی چند هزار بار داشتم میگفتم و پریدی وسط حرفم و گفتی «حرفشم نزن» «ول کن این حرفا» «این چه حرفیه؟!» «نزن این حرفا رو» «حتی حرفشم زشته» «حرفای بیخودی داری میزنی» «این حرفا رو از کجات درمیاری؟» «بیخیال این حرفا».... دیگه به چه زبونی باید بهم بگی که نمیخوای حرفامو بشنوی. الانم اگه شروع کنم تهش میرسه به یکی از همون جمله‌های معادل مودبانه‌ی خفه شو. 

نظرات 4 + ارسال نظر
Mileena چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1403 ساعت 11:20 ب.ظ http://mileena.blogsky.com

ینی اینقد زندگیت سخته

نه بابا
معلومه که الکی میگم
همه اینا رو از خودم درمیارم تا تویی که نمیشناسمت، بخونی و دلت برام بسوزه:)))


اوسکولی یا منو اسکول کردی؟:))))

تراویس بیکل جمعه 17 فروردین‌ماه سال 1403 ساعت 09:48 ب.ظ https://travisbickle4.blogsky.com/

خوب حالا یه بارم اومده گوش شنوا باشه نزن تو ذوقش

بخواد هم نمیتونه
وجودشو نداره

نسیم شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1403 ساعت 10:25 ق.ظ

ول کن بابا
گفتنش فایده نداره
بازم حرفای تکراری میشنوی

همینه به خدا:))

تراویس بیکل یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1403 ساعت 06:23 ب.ظ https://travisbickle4.blogsky.com/

داداشمه

وقتی پای مقابله با یه زن باشه، همه مردها داداشن:))))
ولی وقتی پای به چنگ آوردن یه زن باشه، همون داداشیا میشن هابیل و قابیل:))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد