کتاب «کوری» رو شروع کردهم، تا حالا سه تا مرد به همسرهاشون اعلام کردهن که کور شدن و زنهاشون باهاشون همدردی کردن و سعی کردهن یه راهی برای کمک پیدا کنند. من اگه یه روز بیام خونه به شوهرم بگم کور شدهم میگه آره اتفاقا چند تا از همکاریهای من هم شدهاند، چیزی نیست.... حالا اگه میخوای من بچهها رو نگه میدارم خودت برو دکتر.
پ.ن.
برای من ایدهآلش این بود که شوهرم تو زندگی اجتماعی نسبتا زمخت باشه، هر جا لازم شد بتونه بگه نه و حتی گاهی برینه به آدمایی که روش صلحآمیز روشون جواب نمیده؛ اما به من که میرسه بوجی موجی بشه و لیلی به لالام بذارن.
به جاش چی نصیبم شد؟ مردی که با همه عالم و آدم لاس میزنه و هر و کر راه میندازه، نه تو دهنش نمیاد و وایمیسته تا هر کی بزمجهای برینه بهش، اما همین آقا به من که میرسه حوصله لوسبازی نداره، حوصله حرف زدن نداره و البته از من کمتر از گل نباید بشنوه!!!
تا زمانی که این همه کار و مسئولیت بچه رو دوشم نبود، در کمال خریت زندگی ایدهآلش رو براش فراهم میکردم ولی الان حتی بخوام هم نمیتونم. چند هفته است رابطهمون به شدت سمی و کسشر شده ولی خب من حالم بهتره چون که اون نقاب همه چی آرومه رو تا حدی کنار زدهم.
اول خنده م گرفت بلافاصله خشم و غم کاش آدما بفهمن ولی مدل خودشون کاش بفهمن ولی بد و نادرست بفهمن! اینکه یه نفر اصلا عمق مسائل رو نبینه و نفهمه خیلی دردناکه. اونی که بد میبینه و دچار سوء تفاهمه میشه بهش فهموند میشه حتی یه جاهایی حق داد اونی که اپشن فهم و درک نداره چیکارش کنی؟!
+ خیلی سال پیش خوندم کتابشو تصویرای جسته گریخته تو ذهنمه مدت هاست میخوام فیلمشو ببینم الان که گفتی یادم افتاد برم ببینم
ببین واقعا این نفهمیدنه اونقدرررررر تکرار شده که کاملا از چشمم افتاده. دقیقا اون آپشن لازم رو نداره، هی هر روز هم بدتر میشه. من هم دیگه وا دادهم، خستهام از توضیح دادن. بابا یه خرده هم خودت بفهم،چقدر لقمه رو بجوم بذارم تو دهنت.
باز خوبه نمیگه دکتر رفتنی بچه ها رو بزار پیش مامانت یا همسایه یا ببر اصن با خودت
نه
خداییش بچهها رو نگه میداره من هر جا بخوام برم، مثلا اگه خانوم ف کافه دعوتم کنه میتونم بچهها رو بذارم پیشش و بشتابم:)))