کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

یعنی این وضعیت زندگی منه!!!!

خواهرم رفته یه امامزاده تو یه دهات پرت و پورت اطراف شهریار واسه دفن یه فامیل دور
اونجا یه کاغذ زده بودن که به جای نذر شمعی که قدیما میکردن، شما نذر کنید لامپ کم مصرف واسه امامزاده بخرید
بعد خواهرم نذر کرده اگه من شوهر کردم،خودم واسه امامزاده لامپ بخرم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد