اگه میخواید شاهد عظمت تولید ملی باشید، بلند شید یه سر برید اداره بیمه و شاهد خیل بیکاران تولید شده باشید.
خدا وکیلی میرم بیمه دنبال کارم، عصبی، افسرده، و ناامیدتر از همیشه میشم... الهی بمیرن! الهی برن زیر ماشین! الهی جزجیگر بگیرن.... اصلندش آدم قیافه این کارگرها رو میبینه میخواد های های گریه کنه... حالا هی برید واسه امام حسین مجلس روضه خونی بگیرید، میلیون میلیون خرج کنید! کربلا و خرابه شام دم در اداره بیمه است، دیگه لازم نیست تو مجلس روضه تباکی کنید!
یک زمانی هم تحت تأثیر هزینه های ازدواج و زندگی مشترک، یک دو بیتی از خودم درکرده بودم:
پس چه شد شهزاده و اسب سپید؟
عشق آبی فام و سبزی امید؟
دوستت دارم ولی با من بگو
میشود این عشق را با نان جوید؟
فکر کنم اون موقع هجده سالم بود، شایدم کمتر...