دارم به سرانگشت تدبیر، پی پی های کرمها رو از لای بادوما میکشم بیرون، بعدش ته مونده بادومشو میخورم! خو کرمه، توله سگ که نیست! پی پی ش تمیزه، شوما نمیفهمید! شما که پول بادوم ندادید! شما که ته جیبتون خالی نیست!... بعله!
یه بارم یه مرد میانسالی یه کیسه پرتقال خریده بود، اومده بود کنار خیابون رو نیمکت نشسته بود، ماشینها رو نگاه میکرد. یعنی نمیخواست بره خونه؟ یا کسی منتظرش نبود؟ یا چی؟