کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

از جمعه تا جمعه


سر و گوشم میجنبه

ننه طاهر میفرماید:

چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی


که یک سر مهربونی خیلی خر بی

دست خودم نیست

فکر می‌کنم عاشقانه ترین عضو بدن دست است، انگار آدم با دستهایش عشق میورزد، نه با قلبش.

مراعات بی نظیر!


دیدی که یار جر خورد؟

گویند طبیبان که شکر زهر سفید است


نعناست لبت، گرم، خنک، تند و ملایم


از آن ترسم به پای من نشینی

من کابوس را رویا ببینی

مبادا عشق در قلبم بریزی!

ترک خورده است این فنجان چینی

عررررررررررررررررررررررر

ای مادر عزیز که جانم فدای تو

از دست مهربانی و لطف و صفای  تو

آب اگر بود گران
کارگردان
نمیبستش در هر سریال

آواره منم که دل هیچ کس خانه  م نشد


امشب شب مهتابه... حبیبم رو میخوام.... حبیبم اگر خوابه، بیدارش کنید، طبیبم خودشه