از جمعه تا جمعه
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی
فکر میکنم عاشقانه ترین عضو بدن دست است، انگار آدم با دستهایش عشق میورزد، نه با قلبش.
دیدی که یار جر خورد؟
گویند طبیبان که شکر زهر سفید است
از آن ترسم به پای من نشینی من کابوس را رویا ببینی مبادا عشق در قلبم بریزی! ترک خورده است این فنجان چینی
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
از دست مهربانی و لطف و صفای تو
آب اگر بود گران کارگردان نمیبستش در هر سریال
آواره منم که دل هیچ کس خانه م نشد