کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

یکی از فانتزی هام اینه که یه طبقه از یه آپارتمان دو طبقه تو خیابون بهار شیراز داشته باشم.

یکی دیگه ش هم اینه که شوورم یه نام خانوادگی درست و درمون داشته باشه. فکر کن من اسم دخترمو بذارم میخوش، بعد تو لیست مدرسه ثبت بشه میخوش یاردامقلی خانی خو درست نیست، هست؟

یه خانم مسن فهمیده تنهای پولدار باشه، که یه نوه اهل دل و پلاسی داشته باشه، بعد نوه بیاد اینجا آگهی بده که واسه مادربزرگش دنبال یه همصحبت میگرده، بعد من برم استخدام شم، با مادرجون بشینیم گپ بزنیم واسش استریم بخونم حال کنه...

بعد مادربزرگه سعی کنه یه جوری بین من و نوه ش پیوند برقرار کنه، بعد ما با هم مچ بشیم، ازدواج کنیم، بعد کادوی عروسی مادرجون به ما، همون یه طبقه از آپارتمان دو طبقه تو خیابون بهار شیراز باشه.

فانتزی های کسی که قبل از پانزده سالگی از تلویزیون نود و دو جور بینوایان فیلمی و کارتونی دیده، بهتر از این نمیشه


در تکمیل فانتزیم باید بگم که نام خانوادگی شوورم (نوه همون مادرجون) باید شیرازی باشه. بعد اسم دخترم تو لیست مدرسه میشه میخوش شیرازی . قشنگ میشه، مگه نه؟

اصلندش آدم باس خرافاتی باشه، باس خرفت باشه، همیشه خوشحال باشه. نه اینکه توهم فهمیدگی داشته باشه، هیچی هم نفهمه. بعله!

یه وقتایی هم تو مذاکره باس بی خیال چس کلاسهای همیشگیت باشی، وگرنه کلاهت رو میکشونن پس معرکه... بعله

آهنگ جدید صادق آهنگران:

کــــره شمـــالی، ما داریم میاییم

در نهایت همه درگیری ها، یقه خدا رو میگیرم که اصلندش واسه چی منو آفریدی؟ هان؟

و این انسان است که میتواند به هر چیزی بریند. و در این نشانه ای است برای من!

این که آدم قبل از ازدواج بفهمه عشق اونجوری نیست که تو فیلمها نشون میدن، خیلی بهتره تا بعد ازدواج.

نه فقط عشق، کلاً همه چی آسان نمود اول... بعله..

بدلی چینی خریدن و خوشحال بودن، بی فکری اقتصادی نیست عیزم، یه جور شل کردنه واسه درد کمتر... بعله...

میدونید اصطلاح نخ دادن  از کجا اومده؟ شروعش برمیگرده به همون پیرزنه که با یه کلاف میخواست یوسف رو بخره.