کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

از مولفه های خوشبختی اینه که بدونی چی میخوای

قیصــــــــــر درون

پاری وقتا مخت شق میکنه و نمیخوابه    نصف میشی، اما نصفه شب نمیگذره     سَحر سِحر شده، کانّه زیبای خفته      هی  این دنده میشی، هی اون دنده میشی، هی متکا رو این رو اون رو میکنی   پامیشی یه نیگا به اتاق خالی میکنی، میبینی هیشکی پهلوت نخوابیده که این موقع بزنی رو شونه ش بگی: فلونی! یه دقه پاشو بشین کنار ما           هیشکی نیس بشینه ور دل ما که با هم زل بزنیم به این عقربه های وامونده صاحاب      باز پتو رو میکشی سرت عینهون لاک پشت بی زَهره ای انگشت به کله ش خورده باشه
آدمیزاد از شکم ننه ش تنها درمیاد، تنهام باس بره تو چالی قبر. این میون برد با اونه که بیخود واسه درومدن از تنهاییش دست و پا نمیزنه