کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

یارو میپرسه: کی گفته فیلان چیز، اینجوریه؟
بهش میگی: تو قرآن اومده، فلان آیه از فلان سوره
بعد میگه: اصلا این کی گفته هر چی تو قرآنه درسته؟
بعد تو اینجوری میشی: :|
خو از اول بگو مسلمون هستی یا نه؟ اگه هستی، چرا تو اصول تشکیک میکنی؟ اگه نیستی، به تو چه که فلان موضوع چرا این جوریه؟

انتخاب من بین خوشبختی و بدبختی نیست، انتخاب من بین چطور بدبخت شدنه...

دیروز برای اولین بار یه گربه رو لمس کردم! پشت گردن و زیر چونه ش رو نوازش کردم. عن همچین چشاشو میبست ناز میومد انگار پرنسس دایاناست!

اگر من در زمان اعلیحضرت به دنیا اومده بودم، میرفتم رقاص کاباره میشدم، بعدش همین جوری پیشرفت میکردم تا بالاخره بشم رقاص همراه عباس قادری، بعدش که بهار دسته جمعی با دوستاش میرفت زیارت و برگشتنی عاشخ میشد و میرسید به اونجایی که میگه: راز دلم رو گفتم، اینو جواب شنفتم، بلندگوشو بگیره جلوی من که باعشوه بگم: تو زائری پسر چقدر نادونی، تو اومدی زیارت یا اینکه چشم چرونی؟

بعد عباس قادری هم  خودشو چس کنه بگه: یا اینکه چشم چرونی 


آقای دکتر روانشناس در برنامه تلویزیونی توصیه میکند: برای عوض کردن اخلاق همسرتان تلاش نکنید، اگر قراره همسرتون رو به آدم دیگه ای تبدیل کنید، از اول با همون آدم دیگه  ازدواج کنید.
آخه دکتر جون! دانشمند! اگر هرکس از اول اونی که میخواست گیرش میومد، مریض نبود که با همسر فعلیش ازدواج کنه. مجبور بودن، میفهمی؟!

این بی شعوری هاست که تنهایی و چسناله را زنده نگه داشته است.

یکی بود، یکی نبودیه گنجیشکی بود که خر بود.

هرکی از من فرصت دوباره خواسته، بهش داده ام.... قدرتی خدا، یه بار هم نشده که طرف تونسته باشه جبران کنه!!!