کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

900304

یا کتاب میخونه، یا فیلم می بینه یا میخوابه یا تو اینترنت دنبال چیزایی که دوست داره میگرده... بعضی وقتا هم با دوستاش میره بیرون... خلاصه بلده چه جوری سر خودشو گرم کنه، عین من نیست که وقت اضافه هاشو بشینه غصه بخوره!

900303

چون همیشه از جایی شروع میشه که فکرشو نمیکنی، دارم سعی میکنم فکرشو نکنم، بلکه از همینجا شروع بشه...

ای بابا

یارو روابط خصوصیش هم مشکل داره، برداشتن گذاشتنش تو روابط عمومی!!!!

900302

اینقدر بدم میاد از این پسرای تابلویی که واسه دوست دختر پیدا کردن یه وبلاگ با بک گراند مشکی میزنن و آهنگ مینویسن و از تنهایی مینالن!

۸۹۰۹۲۸

اونقدر بدم میاد وقتی برای کسی هدیه میخرم، ببخشدش به دیگران.

اگه بشه چی میشه...

وای خدای من! اگه این موقعیت جدید کاری نصیبم بشه خیلی خوبه، خیلی خیلی خیلی خوبه... از این شرکت کوفتی هم خلاص میشم... ساعت کاریم هم دو ساعت کم میشه... از این محیط کارگری و مرد و زن قاطی هم خلاص میشم، میرم یه محیط زنونه، هر چند اونجا هم مشکلات و خاله زنکبازی خودشو داره، ولی حداقلش آدم وقتی میخواد عطر بزنه و به خودش برسه احساس امنیت میکنه... اینجا من تا دو گرم از وزنم کم میشه، اول از همه آقای عکاس شرکت بهم تبریک میگه بابت موفقیتم در کم کردن وزن!!!!!!!! حالا فکر کن با چادر و مقنعه و قیافه کارگری من، یارو چقدر تو نخه!!!!!! اینا رو ولش، از همه مهمتر اون دو ساعت کار کمتره، بجاش میتونم بخوابمممممممممممممممممممم وای من میمیرم واسه خواب بعدازظهر .... من میمیرم واسه خواب بعدازظهر... من میمیرم واسه خواب بعدازظهر....

900301

دیگه اونایی که شب تا صبح کولرشونو روشن میذارن، مایه دار محسوب میشن... خصوصاً اگه کولره چیکه هم بکنه...!