کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

با تچکر از زحمات دو ماهه آقای دکتر

یعنی کور دست بکشه روی روکش دندون من، میفهمه که بلنده! ... 

ده دوازده تا (شایدم بیشتر) کتاب درسی و غیردرسی رو زدم زیر بغلم رفتم انقلاب. با کلی چک و چونه همه ش رو 7500 تومن فروختم. دو تا کتابی هم که میخواستم دست دوم پیدا کردم روی هم 25000 تومن (که قیمت نسبتا خوبیه) بیعانه دادم که برام بیاردش. خوشحال و خندان به خانه باز میگشتم که سارق ناجوانمرد کیف پولم را ربود!

قبرستون دوس دارم، آدما هستن ولی بی آزار

پژو 206 واسه دهه شصتی ها، حکم پیکان جوانان رو داره واسه دهه چهلی ها

این ارزشی های اینترنت رو میبینم، یاد اینایی میافتم که تو عروسی هم تسبیح دستشونه!

از قضاوت کسانی میترسیم که درگیر عقده ها و عقیده های خودشانند.

همه؟

جامعه آدمهای دور و بر شما نیست، بخشی از جامعه دور از دید شماست، پس در تعمیم دریافتها و تجربیاتتون محتاط تر باشید

ماه رمضونم ماه رمضونای قدیم، نه اینکه ما داداش داشتیم، زرت و زرت از اقصی نقاط شهر آش نذری میومد در خونمون!

اونقدر خوشم میاد این خواهرها و خواهرزاه هام میشنن کنار هم راجع به مسائل همه نظر میدن. همچین هم خودشون رو جدی میگیرن انگار سران 5+1 هستن:))

یه لباس واسه فردا خریدم، هیچی نداره به خدا، ساده ساده است، فقط اینجاهاش یه کم نوار دوزی شده. 550 تومن!خانم مداح، عصر چهارشنبه، خطاب به دوستش

خدا بده برکت! خدا قبول کنه از همه....:(