کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

هنوزم عده قابل توجهی فکر میکنن اگه اجبار حجاب برداشته بشه فساد غیرقابل کنترل میشه و امنیت از این مقدار هم کمتر میشه. اینا احتمالا همونایی هستن که فکر میکردن اداره کلاس و مدرسه بدون کتک امکان پذیر نیست.

غرغرهای یک زن خانه دار

میدنی چیه؟ من صبور نیستم. من فقط ادای صبرو در میارم.


دلم میخواست دیشب تا صبح شوهرم رو شماتت کنم. دلم میخواست بیشتر از هزاربار بهش بگم من میدونستم این جوری میشه! من بهت گفته بودم این جوری میشه! دلم میخواست بابت همه اشتباهاتش از اول آشناییمون تا امروز سرزنشش کنم. دلم میخواست به اون شخص احمق دیوث عوضی که موقع انجام همه این اشتباهات نقش راهنمایی گمراهی رو براش داشت فحش ناموسی خیلی غلیظ بدم! اما به جاش چیکار کردم؟ هیچی! به رسم ادب یه کم دلداریش دادم و بعد سکوت کردم که واسه خودش بره تو غار تنهاییش.


نمیدونم چند بار دیگه باید سرش به سنگ بخوره تا بفهمه خیر و صلاحش کدومه و دوست و دشمنش کیه. من صبور نبودم، نمیدونم الان چطور دارم در این وضعیت احمقانه خودم رو کنترل میکنم؟! شاید واقعا صبور شده ام، شاید هم فقط یه ماسک سنگین زده ام که دیر یا زود خسته ام میکنه و میاندازمش. از اون روزی میتریم که دیگه انرژی ادامه این نقشو نداشته باشم. از اون روز خیلی میترسم.

950205

زندگی -مخصوصا تو چند سال اخیر تونسته به من ثابت کنه برای کی.ر زدن به آدم، هیچ حدی قائل نیست. چهار سال پیش سربند یه سری ماجراهای ناخوشایند سیستم گوارشم ریخت بهم. به طبیب حاذقی که معرفی شده بود مراجعه کردم و نسخه ای گرفتم. دارو رو طبق دستور مصرف میکردم اما در کمال تعجب احوالاتم بدتر و بدتر میشد. با ترس از مسخره شدن، به هزار زحمت طبیب رو از وضعم مطلع کردم. در پاسخ گفت که از هر ده نفر که دارویی رو مصرف میکنند، هشت نفر اونها نتیجه مورد نظر رو میگیره، یک نفر نتیجه ای نمیگیره و یک نفر نتیجه عکس میگیره و الان تو همون یک نفری!

950727


یه سری آقایون هستن که شنیدن <شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست> پس خودشون رو در شب دامادی خیلی شاهزاده و خوش تیپ و خوش سیما تصور میکنن! خانمهای مهمون هم که لاجرم زنان حرامسرای ارث باباشونن که چشم چرونیشون مجازه. اما به هر حال انتظار میره سن و سالشونو فراموش نکنن.