عشق اتفاقی است در درون آدم و فرق معشوق با بقیه آدمها این است که او باعث این اتفاق شده. احترام معشوق هم از حرمت همان اتفاق است؛ وگرنه هر عاشقی دیر یا زود، میفهمد معشوق هم آدمی است مثل باقی آدمها. آن اتفاق نه اثرش بر آدم از بین میرود و نه دیگر بار با چنان کیفیتی رخ میدهد. همان اثر ماندگار است که وقت یادآوری عشقهای قدیمی برق را در نگاه آدمها می آورد، حتی گاهی بغض را در گلوشان آوار می کند و داغی اشک میشود در چشمِ عاشقِ ظاهراً فارغ.
دخترخانمهایی که حس مادرانتون قویه!
بدانید و آگاه باشید
متأسفانه به خاطر حس قوی مادرانه تون ناخودآگاه به سمت پسرهای بچه ننه سوق پیدا میکنید و عاشق اون پسر میشید؛ اما چنین پسری هیچ وقت عاشق شما نمیشه حتی اگه باهاتون ازدواج کنه. عشق اول این پسر مادرشه و شما همیشه نفر سوم رابطه اید؛ حتی اگه از مادرش دور بشه. و مهمتر از اون مادرشوهریه که هیچ وقت دست از سرتون بر نمیداره چون شما هووی اون هستید، نه عروسش. من خیلی دیر فهمیدم، امیدوارم برای شما دیر نشه.
به دخترخانمها و به مادرهایی که پسر دارند و به همه آقایون توصیه میکنم به این حرفهای دکتر هلاکویی (لینک ) در مورد پسرهای بچه ننه گوش بدن. از همه خواهش میکنم گوش کنید و نقش خودتون رو تو این قصه پیدا کنید. بذارید این تسلسل ظالمانه و این روابط بیمارگونه که تو جامعه رواج داره، یک جا شکسته بشه.
بهشت زیر پای مادره، یعنی هرجا که مادر پا بذاره، بهشت همونجاست.
به نظرم بزرگ شدن همینه که مهارتهای تازه کسب کنی و مهارتهای قبلی رو بهبود بدی، مثل این فسقلی های من. اگه یاد گرفتنی نباشه، اگه گسترش دامنه اختیارات و توانایی ها نباشه، آدم بزرگ نمیشه، فقط پیر میشه.
نوجوان که بودم، صبر برایم واژه غریبی بود. وقتی میخواستم فقط میخواستم. گفتگو، تقلا، پرخاش، فریاد... همه ی راه ها را امتحان میکردم و اغلب نمیرسیدم -لااقل آن موقع که میخواستم نمیرسیدم. آه از آن همه نرسیدنها و دیررسیدنها...
حالا اما صبر جزئی از زندگی من است، بخشی از برنامه ریزیم. صبر گاهی شیوه تربیتیم میشود، گاهی آخرین امیدم. عمر که میگذرد جسمت تحلیل میرود اما روحت قوی میشود. میفهمی آغازها و پایانها اغلب آنجایی نیست که تو فکرش را میکردی. هنوز هم به خیلی چیزها فکر میکنی، هنوز هم خیلی چیزها میخواهی، اما صبر میکنی. عمر که میگذرد آرام میشوی.
با این حجم تولدهایی که در اردیبهشت داریم، میشه نتیجه گرفت فصل جفت گیری انسانها در اصل نیمه دوم تیر و نیمه اول مردادماه بوده که در فرایند تکامل دستخوش تغییرات شده.
میخوام زنگ بزنم به پیمانه و در مورد یه مسأله خانوادگیم باهاش مشورت کنم. دو به شکم زنگ بزنم یا نزنم. عمه خانم درونم میگه پیمانه اگر راه و رسم زندگی بلد بود خودش طلاق نمیگرفت! میگم عمه خانوم! آدم شکست خورده اگر خیذخواه باشه، حداقل میتونه بهت بگه راه شکست کدومه که تو از اون راه نری. البته به نظر من اونی که طلاق گرفته و الان واقعا خوشحاله شکست نخورده. شکست خورده اونیه که هزار غصه تو دلشه و هزار درد تو جونش، اما زورکی لبخند میزنه.
اگرچه امروزه هر عضو بدن را میتوان با عمل یا خالکوبی زیبا کرد، اما. هنوز هم برای بهبود سلیقه ی تخماتیک نمیشود کاری کرد.