کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

آموزش ریاضی ابتدایی به سمتی رفته که بچه با اعداد درگیر بشه، به طرز جالبی فرایند محاسبات رو میپیچونن و به بچه آموزش میدن و به عبارتی روش تدریس نسبت به زمان ما زمین تا آسمون فرق کرده. این مرد هر بار کنار بچه میشینه واسه انجام تکالیف، سعی میکنه بچه رو ببره به سمت همون چیزی که خودش بلده. صد بار مودبانه و ملایم بهش توضیح داده‌م که بچه از راه حل نمره میگیره، نه از جواب آخر؛ ولی باز هم تا غافل میشم میرینه تو ذهنیت بچه!!!

دیشب نیم ساعت رفتم بیرون تا قرص اشتباهی که آقا خریده بود رو عوض کنم و تو همون نیم‌ساعت باز همون برنامه ریدمان رو پیاده کرد روی بچه‌ها. امروز عصر بعد از کلی سر و کله زدن با ذهنیت خراب شده‌ی بچه، به آقا میگم آخه چرا این کارو با بچه میکنی؟ میگه مهم اینه بچه جواب رو درست بده. میگم نخیر، بچه باید یاد بگیره فرایند رو طبق دستورالعملی که ازش خواسته‌ن جلو ببره. میگه ولمون کن بابا، این چه مسخره بازیه؟ فرایند چیه؟ میگم اگه بلد بودی به فرایند توجه کنی، موقع خریدن قرص استامینوفن با خودت فکر میکردی بچه چطور ممکنه بتونه این کپسول سافت‌ژل به این بزرگی رو قورت بده؟ پس میفهمیدی که باید براش قرص معمولی بگیری. میگه داری توهین میکنی! من فکر کردم قرص رو برای خودت میخوای. میگم میدونستی که بچه تب داشت، آخه من استامینوفن325 به چه دردم میخوره؟ آقا روشو میکنه اونور و من خودمو مشغول کار میکنم و بحث رو ادامه نمیدم و بهش یاداوری نمیکنم که مشخصاً بهش گفته بودم قرصو برای بچه میخواستم! همون دیشب که دیدم کپسول خریده با لبخند و ملایمت بهش گفتم عزیزم داروخانه‌چی نمیدونسته تو قرص رو برای بچه میخوای، خودت که میدونستی این به درد بچه نمیخوره. ایشونم در جواب من لبخندی زد و شونه بالا انداخت که یعنی حالا کاریه که شده، هیچ هم بحث این نبود که قرص رو برای من خریده. الان که به روش آوردم ضعف کارش چی بوده، آقا بهش برخورده و باز قهر کرده!!!

واقعا من بد حرف زده‌م؟

نظرات 5 + ارسال نظر
monparnass دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 02:13 ق.ظ http://monparnass.blogsky.com

"واقعا من بد حرف زده‌م؟ "

البته با اون پست ثابتی که گذاشتی
خیلی مشکله که آدم نظرش رو بدون ترس و لرز بگه
چون ممکنه حرفی در نظر گوینده
مرز مشخص شده تو رو رد نکرده باشه
اما تو ازش حس نصیحت و هدایت و ... بگیری
و
حواله اش کنی به چیزی که ...

اما اگر قول بدی نرنجی و کار رو به جاهای ... نکشونی
باید بگم به نظر من
با توجه به این که
اولش گفتی دارو برای بچه هست
بنظر می رسه که همسرت خیلی ساده حرف تو رو
فراموش کرده
این مشکلی نیست
همه فراموش می کنیم
اما ظاهرا همسرت از اون آدمهاست که
اشتباهش رو نمی پذیره
و چیزی به عنوان عذر خواهی رو نمی شناسه

همکاری دارم که سالهاست با هم توی یه اتاقیم
این رفتار رو مکرر از اون می بینیم
آرزو به دل موندم که وقتی ازش چیزی پرسیده بشه
جواب بده نمی دونم !
یا
وقتی گند یکی از کارهای اداری ش در اومده
خیلی ساده بگه ببخشید اشتباه کردم

یه چیز خنده دار بگم ؟
چند روز پیش توی جمع همکارها
ادعا کرد در امور دفاعی و تسلیحات نظامی
کارشناسیه برای خودش
ازش خواسته شد برای اثبات حرفش
مشخصات فلان موشک رو
که توی هر مجله و روزنامه ای
اگر علاقه مند باشی
می توی پیداش کنی رو برامون بگه
چیزهایی مثل برد یا مسیر حرکت یا ...
باورت میشه چیز به این سادگی رو اشتباه کرد
و
مشخصات یه موشک دیگه رو توضیح داد؟!!

وقتی هم که به روش آوردیم که آقای کارشناس
اشتباه کردی که
این که داری می گی مشخصات موشک مورد نظر نیست
و
بهش تکه انداختیم که خدا رحم کرد تو این حجم زیاد از اطلاعات نظامی
فرمانده یه گردان یا هنگ نشدی
با این حجم معلومات
دو روزه کل نفراتت رو بفنا می دادی!!!

فکر می کنی از رو رفت ؟
نه !!!
هی سعی کرد قضیه رو یه طور ماستمالی کنه
این جور آدمها به سنگ پای قزوین گفتن زکی !!!
با اینها سرو کار داشتن اعصاب آهنین می خواد

الان این نصیحت بود؟ تو که داشتی خاطره میگفتی:)))


ببین موضوع فراموش کردن کذب محضه
چون اولا این آقا جونش برای بچه ش در میره و محاله یادش بره بچه مریضه
ثانیا وقتی داشت از در میرفت بیرون بهش دوز دارو رو یاداوری کردم و قبلا هم بهش توضیح داده م که بچه دوز بالا نباید مصرف کنه. گفت دوز رو براش پیامک کنم و اگر به پیام من مراجعه کرده باشه باز هم یاداوری میشه که دارو برای بچه بوده.
ثالثا همون لحظه ای که دیدم به جای قرص کپسول گرفته بهش گفتم این مناسب بچه نیست و ایشون هم نگفت که عه یادم نبود این برای بچه است

موضوع چیه؟ موضوع دقیقا ضعف ایشون در «مهارت تفکر و نتیجه گیری»ـه

فرق برنامه های الکترونیک و کدهای معمولی با هوش مصنوعی چیه؟ توی یه برنامه معمولی کامپیوتری یه سری داده های مشخص وارد برنامه میشه، یه سری پردازشهای مشخص انجام میشه و یه سری خروجی مورد انتظار دریافت میشه.

اما توی هوش مصنوعی تلاش شده تفکر، استدلال و نتیجه گیری شبیه سازی بشه. هوش مصنوعی داده رو میگیره و یک سری ابرپردازش انجام میده، کاری که آدم نرمال بدون اینکه از جزئیاتش آگاه باشه معمولا انجام میده.
اما
شوهر من چون اصولا تنبله و صرفاً میخواد کار رو از سر خودش باز کنه، مثل یک برنامه عقب افتاده ی کامپیوتری عمل میکنه. بارها و بارها و بارها این رفتار رو ازش دیده ام. فرمان این بوده: برای بچه استامینوفن 325 بخر. ایشون فرمان رو به ساده ترین شکل ممکن انجام داده، رفته داروخانه، دارو رو تحویل گرفته و به خونه آورده. ذهنش عادت نداره پردازش بیشتری انجام بده، به خودش زحمت نمیده به کپسول توی دستش نگاه کنه و به یاد این بیافته که قراره این کپسول رو یه بچه قورت بده و این از توان بچه خارجه، پس نتیجه بگیره باید کپسول رو با قرص عوض کنه.

در مورد تمرین درس با بچه ها هم همینه، چون تنبله، نمیخواد چیز جدید یاد بگیره و تن به روش جدید آموزش بده، نمیخواد با بچه سر و کله بزنه، به بچه روش رسیدن سر رراست به جواب آخر رو یاد میده و ادعا میکنه که بقیه چیزها به درد نخوره. برای اینکه واقعاً به درد خود تنبلش نخورده!!!!!!!!!




من از اون و از هیچ آدم دیگه ای انتظار پذیرش اشتباه و عذرخواهی رو ندارم، نود درصد آدمایی که میشناسم از این موهبت و از این سطح شعور بی نصیب هستن. من فقط انتظار دارم بار بعد تلاش بیشتری بکنه واسه استدلال که خب ایشون آلت مقدسشون در انتظارات منه!!!!

نسیم دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 10:21 ق.ظ

اشتباه و که 95 درصد آدمای این مملکت نمیپذیریم
همش از تنبلیه , وای که چرا این شوهرا ما اینقد گشادن , مغزشون و یه لحظه برای رسیدگی به امور جاری زندگی کار نمیندازن
این روش فرآیندی و اینا رو میگی؟! ....تو دهنشون با این روشای جدیدشون(البته که از نظر من روشهای درست تر و استدلالی تری هست)
در نهایت : اصلا هم حرف بدی نزدی

سلامتی همه زنهای خون به دل:))

آره همون روش فرایندی
به نظر من هم جالبه
ببین نسل جدید همشون تو فکر کردن تنبلن، به نظرم خوبه با این روشها یه ذره مجبور شن از مخشون کار بکشن، عین باباهاشون نشن:))

خانوم ف دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 10:41 ق.ظ

همین جوری که داشتم میخوندم مشتم رو گره بودم بکوبم تو دهن شوهرت و شوهر خودم
اه
ما تا کی باید تاوان گند کاری های اینارو بدیم؟
خراب کاری میکنن ما باید جمع کنیم به اشتباهشون هم اعتراف نمیکنن
چه موجدات بیخودو باگ دارین اینا

حرص نخور زن
مثل من بزن به بیعاری:))
بزنیم تو دهنشون اوخ بشن باز باید خودمون ناله و زاریشون رو تحمل کنیم:))

لیمو دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 12:06 ب.ظ

عجیبه که اینطور مظلوم نمایی ها بیشتر توی آقایونه. تا بهشون چیزی میگی با جملات: داری تیکه میندازی، توی سرم میزنی، به روم میاری و بد حرف میزنی مواجه میشی. بنظرم حرف بدی نزدی همسرت ضعف رو متوجه شده و به جای عذرخواهی و مقصر دونستن خودش باز راحتترین راه رو انتخاب کرده که تو رو مقصر بدونه.

هعیییی:(

فائزه چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 09:29 ق.ظ

فک میکنم این از بیمسئولیتی میاد. نمیدونم انگار ذهنش اونقدی که باید، درگیر بچه و مسئولیتش نیست. قرصو میگیره که ببره‌ بده یکی دیگه و تو ذهنش اینطوریه که «باقیش بمن مربوط نیست». نمیدونم. تصور من از چیزیکه تعریف کردی اینه. بنظر من خیلی چیز جدی ایه و کاملا میفهمم چرا دست میذاری روش و برات مساله ست. من اگر جای تو بودم خیلی عصبانی(تر) میشدم. متاسفانه همیشه اونیکه کمتر میفهمه خوش بحالشه. یه مگه چی شده میگه و خودشو خلاص میکنه‌.

آره دیگه
از بی‌مسئولیتیشه، که اونم از تنبلیشه.
رفع تکلیف میکنه که ولش کنن بره دنبال بازیش:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد