کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

ای ریدم تو این غرغرهای تکراری خودم

میدونی دلم میخواد همینجوری که نسبتاً سالمم یه بهانه‌ای جور بشه من هم برم چند شب بیمارستان بخوابم استراحت کنم:)) حوصله زندگی رو ندارم
از اونور بچه مریضه
از این ور این مرد غمباد گرفته که داره جنگ میشه، پول من به چوخ رفت
میگم خب من خودمو جر دادم پولتو تبدیل کن واسه همین بود
مسگه تو نذاشتی من طلای آب شده بخرم
من چه جوری نذاشتم؟
اومد با من مشورت کرد، گفتم اوضاع طلا رو که میبینی مالیات بسته‌ن بهش، فردا به یه بهونه‌ای بعید نیست عین داروغه ناتینگهام از توی گچ پات هم پولهاتو بکشن بیرون. تازه این همه دزدی داره اتفاق میافته، ظرف یه ساعت زار و زندگیتو جارو میکنن. من نظرم رو همون ملکه، جای غیر از تهران و البرز که روی گسل و زلزله هیزه. برو استان گیلان و مازندران یه ملک سنددار بگیر ولو با ضرر. اگه تهران زلزله اومد یا جنگ شد یه جایی رو داشته باشیم پناه بگیریم. باز هم پول خودته، اگه فکر میکنی طلا جوابه، تبدیلش کن، فقط هر کاری میکنی بجنب، الان بهتر از یه ساعت بعده

خودش هی لفتش داد و دنبال نکرد ماجرا رو. حالا میندازه گردن من که تو نذاشتی طلا بخرم!

نظرات 6 + ارسال نظر
Lily پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1402 ساعت 07:25 ق.ظ

خوب واقعا تقصیر شما چیه وقتی شرایط ناپایداره؟ داروغه ناتینگهام عالی بود.راست میگین به خدا

خانوم ف پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1402 ساعت 05:22 ب.ظ

همشون همینن بابا
ضرر کنن میگن تو کردی سود کنن هوش و درایت خودشونه

اگرم بهشون بگی همتون مثل هم هستین، بهشون برمیخوره:))

یه مرد شنبه 30 دی‌ماه سال 1402 ساعت 12:58 ق.ظ http://Whiteshadow.blogsky.com

پولش چقدر بود؟

۲

نسیم شنبه 30 دی‌ماه سال 1402 ساعت 10:04 ق.ظ

آخ که حرف دلم و زدی
منم چند روز بیمارستان و بی خبری و استراحت میخوام
حالا همین الانم بره بخره یه جا رو دیگه
بگو به جای غر غر یه خاکی به سر پولت بریز

صد جور نظرشو عوض میکنه...

لیمو شنبه 30 دی‌ماه سال 1402 ساعت 10:50 ق.ظ

والا تیتر رو که خوندم فکر کردم واقعا میخوای غر بزنی درحالیکه غر ندیدم. تاثیر غر یکی دیگه روی روانت رو دیدم. چون فکر میکنن خیلی عقل کلن. وقتی بهشون میگی فلان کار بهتره با شوخی و مسخره بازی رد میکنن بعد میرن یه خرابکاری میکنن میگن: تو حامیم نبودی وگرنه خوب پیش میرفت.

والا من فکر میکنم کلا همیشه در حال غر زدنم و از این بابت شرمنده‌م:))

لیمو یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 08:36 ق.ظ

ای خدا! جدی یکبار متن رو بی طرف بخون. بجز خط اول بقیه ش همه فشارهاییه که داره اذیتت میکنه و تو فقط بازگو کردی. اینکه غر نیست.

نمیدونم، شاید همینطوره که تو میگی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد