کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

پر از اضطرابم
صدای عمو حسن رو از ایرپادی که تازه از شوهرم هدیه گرفته‌م میشنوم، داره لالایی میخونه تا زنی بی‌ترس و اضطراب، با او بره به خواب. این آهنگ رو هم بخاطر موسیقی خوبش دوست دارم و هم بخاطر ابیات درخشانش؛ مثلا اونجا که میگه:
فقط تقدیره که میشه همیشه
دعا کن عشقمون تقدیر باشه
نه به تقدیر باور دارم، نه به دعا، نه حتی به اینکه میشه کسی رو داشته باشم که بی‌ترس و اضطراب، با او برم به خواب. ولی آدمیزاد درمونده، واسه غرق نشدن در تشویشهاش مگه راهی جز چنگ زدن به همینها داره؟

نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم شنبه 9 دی‌ماه سال 1402 ساعت 09:13 ق.ظ


امان از اضطراب و غم که دست از سرمون بر نمیداره

با ما زاده شده....

نسیم سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1402 ساعت 11:43 ق.ظ

کوجایییییی
خوبی؟

هستم همین دور و بر
قربون محبتت:**

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد