کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

خطاب به فامیل مخصوصا قوم شوهر

من نمیفهمم یعنی چی که بهتون بی‌محلی میکنم و جواب تماستونو نمیدم، بعد سعی میکنید یه جوری گیرم بندازید یا از طریق دیگه پیغام بدین و بهم بگین ازم دلخورین؟ به درک که دلخورین! من اگه برام مهم بود جوابتونو میدادم. باباجان از من برنجید، با من قهر کنید، منو بندازید دور. اسیر شدیما. 

نظرات 3 + ارسال نظر
شهرزاد یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1402 ساعت 08:34 ب.ظ

همین رو یه استوری کنی همه ببینن فکر کنم خیلی جلو می‌افتی
من یه بار یه چیز مشابه استوری کردم، سه نفر از اقوام شوهر آنفالوم کردن!

من هیچ شبکه اجتماعی مشترکی با هیچ قوم و خویشی ندارم. ز غوغای جهان فارغم:)) غوغای جهان ولی از من نمیکشه بیرون:|

نسیم دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1402 ساعت 12:08 ب.ظ

سیریش مزخرف
ولش کن بابا خودش و سبک میکنه با این کاراش

والا. اون ول نمیکنه
پا شده اومده دم خونه!

زهرا سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1402 ساعت 02:54 ب.ظ http://pichakkk.blogsky.com

اون دیگه خیلی پیگیره که تا در خونه اومده.
بعیده به همین راحتی ها بیخیال شه

اسیرم
به معنای واقعی کلمه:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد