کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

خانم مارپلّّه

میگه دیگه تو این وضعیت فقط خود خدا باید یه کاری بکنه از دست بنده اش کاری بر نمیاد

میگم اونم بعد از اون وقتی که اومد با ابی چای نوشید دیگه کسی ازش خبر نداره

میگه فکر کنم ابی تو چاییش سم ریخته بود 

نظرات 2 + ارسال نظر
انتظار دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 02:28 ق.ظ

سلام
توییتر هستین و آیا میشه فالوتون کرد؟

عه وا
چه سورپرایزی
خیلی وقت بود مخاطب اینجوری بهم محل نداده بود، هول شدم اصن

خیر من در توییتر فعال نمیباشم. هیچ وقت نتونستم با این فیلترشکنها کنار بیام موتوعسفانه

انتظار سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 02:20 ق.ظ

اوه
پس اینو بگم که دو سه شبه کل آرشیو رو خوندم
شیرین می‌نویسید و برای من خیلی جذاب بود شاید چون به احوالات قدیم شما نزدیکم.
ممنون

احوالات قدیم و جدید من چیزی نیست جز جنون با روکش شکلاتی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد