کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

960722


توی گروه های تلگرامی، پیامهای عجیب میاد. باز مردم عکس پروفایلشونو خلیج فارس گذاشتن. یه پیام میاد تو گروه خانوادگی که فلان ساعت شب در حمایت از 3پاه عکس پروفایلتونو پرچم ایران بذارید. خدایا باز چه خبره؟ کار دارم و وقت جستجو ندارم. ساعت دو تصادفا میرم روی شبکه یک و اخبار ظهرگاهی. بازم ترامپ نطق کرده و اراجیف گفته. مرتیکه بور زِرزِرو، چقدر از فرم حرف زدن و غنچه کردن لبهاش چندشم میشه. به قول یکی از توئیتری ها یه حالت نوموخوام خاصی تو چهرشه، عین بچه احمق لجبازی که والدینش وقت و حوصله و دانش لازم رو ندارن تا تربیتش کنن. گوینده اخبار ول کن نیست، مدام جملات رئیس جمهور ایران وآمریکا را تکرار میکند. احساس نا امنی میکنم. پوشک بچه باید تعویض بشه. چند روزه اسهال شدن و روزی چندین بار باید پی پی پاک کنم و شورت و شلوارشونو عوض کنم. دستامو صابون میزنم. مهره های کمرم میسوزه. بچه ها یه کم بهترن. به تپه لباسهای کثیف نگاه میکنم. چقدر کار دارم. ولی خوشحالم که بهترن. باز میترسم. نکنه جنگ بشه. اگه جنگ بشه چیکار کنیم. من که جونمو ورمیدارم فرار میکنم. به هوای کنسرت با تور میرم یه کشور دیگه و میرم سفارت دشمن و پناهندگی.... چرا باید به این مملکت وفادار باشم.؟ بچه هام رو هم میبرم. ولی شوهره نمیاد، همیشه میگه باید واسه این مملکت جنگید. ای دل غافل، تازگیا رفته دنبال کارت بسیج فعالش. اگه 3پاه بیاد خِرکِشش کنه و ببردش جنگ چی؟ بهش زنگ میزنم. میگم دیدی اونقدر آرزوی شهادت کردی تا بالاخره جنگ شد. میگه سگی که پارس میکنه گاز نمیگیره. میگم هر دو طرف دارن پارس میکنن. میگه دعوای دیپلماتیکه. میگم جنگ عراق هم همینجوری الکی شروع شد. میگه امریکا دیگه پول جنگیدن نداره. میگم بچه نشو، گول گزارش مالی رو نخور. میجنگن که پول دربیارن، نفتو ببرن، اسلحه بفروشن، پول درمیاد دیگه. بچه گوشی رو از دستم میکشه. میگم با بچه حرف بزن و بعد با اون یکی... وقت نداره واسه حرف زدن. من هم دیگه حرفی ندارم. باز هم غذا میخورم. به وزنم فکر میکنم. اگه جنگ بشه، چی میشه؟ دیگه چه فرقی داره چاقم یا نه؟ بچه داره بازی میکنه. به مادرم فکر میکنم که زمان موشک باران منو باردار بود. خوشحالم که جنگ نیست. بیزارم از جنگ. به این فکر میکنم که تومسخره بازی تعویض عکس برای حمایت از 3پاه شرکت کنم یا نه. به نظرم این کارها بیشتر از اقتداز نشونه ترسه. یعنی ما تهدیدها رو شنیدم و جدیش گرفتیم. ولی شاید با این حمایت بی خیال بشه. واقعا چقدر اهمیت داره چنین کاری؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد