گرفتار نوعی رکودم که تا به حال تجربه اش نکرده ام. نوعی باری به هر جهت که میدونم تنها به یک جهت خواهد کشید. دارم خزعبل میگویم، خودم میدانم. فکر کردم بهتر است حرفی بزنم ولو خزعبل. سکوت و سکونم نشانه خوبی نیست، این را میدانم. مشخص است که دارم به سمت دنیای زیرین رسوب میکنم. باید خودم را به هم بزنم.
نگو که داری تسلیم میشی
باشه
نمیگم