کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

هر چی آرزوی ماست خاطره اوناست

"ر" یکی از آن عموهای مجازی بود که زمانی زیاد باهاشان سر و کله میزدم -از سر تنهایی و نداشتن پارتنر درست و درمان. "ر" اما از بقیه موفقتر بود. از آن مهندسهای جبهه رفته، از خانواده ای مذهبی، تحصیلکرده و نسبتاً مدرن. عکس خودش و پسرش را دیده بودم اما همسر و دخترش "س" را فقط به نام میشناختم. "س" هم سن من است و از شما چه پنهان که هر وقت حرفش میشد در دلم غبطه میخوردم به این که پدر او اینقدر فرهیخته،کتابخوان، فیلم ببین، به روز و البته پولدار است. امروز از "ر" احوال "س" را پرسیدم. گویا سه سال پیش که من نه چندان خوشحال داشتم ازدواج میکردم، "س" از دانشگاهی در سوئد پذیرش گرفته و تنها دارد درس میخواند و کار و زندگی میکند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد