ژانری از بانوان هستند مفتخر به این که خواستگاران انبوهی داشته اند و از این باب حتی به دختران دم بخت -و بعضاً ترشیده خودشان هم فخر میفروشند؛ البته مدعی هستند که اینها فخرفروشی نیست و این همه تکرار! و تکرر! وقایع خاص، فقط نقل خاطره است. وجه اشتراک دیگران زنان این ژانر این است که همگی شان احساس بازنده بودن کرده و فکر میکنند با آن همه انتخاب، جا داشت شوهر بهتری داشته باشند.
البته موردی را میشناسم با همین خصوصیات مذکور، مدعی بود که بازنده نیست، البته با این وصف که «من شوهرمو از یه پسر یالقوز یک لا قبا تبدیلش کردم به یه مرد موفق»! به نظر من او از همه شان سرخورده تر است و حتی حاضر نیست با خودش روراست باشد.
پس از گذشت یکسال از ازدواج، تازه فهمیده ام که همه حرفهای بانوان این ژانر -که من فکر میکردم پز و قمپز است، فقط تسکینی است برای التیام بازنده بودنشان. قولی هست که میگوید: «هر زنی از سر هر مردی زیاد است.» البته که این قول اغراق آمیز همیشه درست نیست، اما هر زنی در برهه هایی از زندگیش ممکن است احساس کند که باخته. شاید برای زنهایی که خواستگاران فراوانی داشته اند، این باخت سنگینتر از بقیه است، پس آنها بیش از همه احساس بازندگی می کنند و نیاز شدیدی دارند که احساسات منفی شان را از طریق مقایسه و تخریب موقعیت زنان دیگر بروز دهند.
انگار تنها چیزی که براشون مونده همینه ، یه نوع افتخار کردن به چیزاییکه فقط خودشون اونا رو افتخار میدونن !
اوهوم