- الو، سلام
- سلااااااااام، چطُوری؟ خوبیـــ؟
- خوبم، تو خوبی؟
- خوبم، چه خبر؟ خوش میگذره؟
- سرت شلوغه؟
- نمیشه که تو زنگ بزنی و جواب ندم... تو سرت خلوته؟
- زیاد خلوت نیست، میخوام زود قطع کنم. کاری نداری؟
- همین؟
- آره دیگه، همین. خداحافظ.
- قربانت، خداحافظ.
اعضای خانواده من پایه ثابت راهپیمایی هستن. چرا؟ چون از لحاظ سیاسی نفهم و بی سواد و از لحاظ مذهبی متعصب هستند.امثال اینا بیشتر از سرباز و دانش آموز و کارمندای ترسان از گزینش هستن.
این کلاه دلقکیا چی بود امسال واسه 22 بهمن پخش میکردن؟؟ خجالت نکشیدن ریدن به اعتبار پرچم مملکت؟؟
اینجاست که باس گفت رونالدو رو ول کن، غضنفرو بگیر!!!!
همیشه همین جوریه، وقتی فکر میکنی کارها افتاده رو غلطک، یهو جهت غلط زدن غلطک برمیگرده میاد از روت رد میشه...
دو سال و یک فصل از پایان آن عشق کذایی میگذرد، اما هنوز خیلی چیزها به خاطرم مانده است. مثلاً اینکه او با دیدن فیلم دلشکسته اشک ریخته است، دلش با آهنگ "گاهی وقتا دل من پر میزنه" پر زده و نمیدانم به کدام خانه رویایی در شیراز سر زده؛ اینکه دلش میخواست خانهای در شیراز داشته باشد، اینکه از لهجهی دخترهای شیرازی و آن کش دادن جملات خوشش میآمد، اینکه تکتک جملههای وبلاگش را با وسواس انتخاب میکرد، اینکه من عاشق نوشتههایش شدم، نه خودش...