دیشب برای اولین بار و بعد از شنید هزارباره ش از نامزدم، جمله "دوستت دارم" را به طور پیامکی بهش گفتم.
دلم میخواهد
همین الان بلند شوم بروم ترمینال
یک بلیط بگیرم به مقصد ارومیه
بروم بالای سر دریاچه ارومیه
زار زار گریه کنم.
آی کیو رو خوندم ای کیر
مرد باید بغل رو بفهمه وگرنه این که فقط دستاشو باز کنه تو رو جا بده بین دست و سینهش، بعدش هم دستاشو ببندده فایده نداره.
من همانی هستم که با خوشحالی همراه دوست پسرم میروم به یکی از ساندوچی های کثیف، و دستم را در دستشویی میشورم که شیر آب گرم ندارد و با خوشحالی ساندویچ فلافل با ترشی میخورم.
پ.ن.
این نوت مربوط به 14-15 ماه قبل است.
دیشب کسی که تازه از کربلا برگشته، میگفت که در حرم امام حسین آدم به هیچ وجه گریهاش نمیگیرد و از من که تجربه سفر به کربلا را دارم، خواست که حرفش را تأیید کنم. به خنده-اما جدی گفتم که من حتی در حرم حضرت عبدالعظیم هم گریهام میگیرد.