کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

ویولون‌زن انگار  دستشو میکشه رو حجم خاطره ی معشوق، به پلک بسته ش نگاه میکنه و میپرسه یادته؟ اون روزا رو یادت میاد؟ همین طور که آه میکشه روشو میکنه به پنجره ای که مدتهاست خورشید پشتش غروب کرده...


ویولن که ناله میکنه، انگار به جای من ناله میکنه، گریه م بند میاد. منتظرم که نوبت سنتوربرسه،به نوازش سنتور اون تصنیف محزون رو میشنوم بی اون که کسی بخوندش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد