کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کدام یک خوشبخت تریم؟

آقای بیگ-یکی از کارگران خدمات شرکت، ساعت دوازده شب میخوابد، ساعت چهار صبح از خواب برمیخیزد و از یکی از شهرکهای اقماری تهران با هزار زحمت خودش را به شهرک غرب تهران میرساند. حقوق آقای بیگ با احتساب اضافه کاری‌های آنچنانی به یک میلیون تومان نمیرسد که حدود 200هزار تومان آن را صرف هزینه رفت و آمد می‌کند. آقای بیگ قبلاً مسئول خرید شرکت دیگری بوده است اما الان زمین را طی میزند و سرویسهای بهداشتی را نظافت میکند.


من ساعت ده شب میخوابم و ساعت 5:30 بیدار میشوم تا ساعت هفت صبح پشت میزم باشم و تا ساعت 5 بعد از ظهر کار کنم. حقوق ماهیانه من حدود 1.5میلیون تومان است و ماهیانه حدود 50هزار تومان خرج رفت و آمدم میشود. من قبلاً کارشناس شرکت دیگری بوده‌ام اما حالا مسئول دفتر یک پیرمرد غرغروی متکبر سختگیر هستم که اگر قبل از زنگ سوم جواب تلفنش را ندهم به مدت حداقل سی ثانیه توبیخم می‌کند. ضمناً مسئولین دفتر بالا دست دفتر ما شدیداً ایرادگیر و کج‌فهم هستند و من موظفم به هر طریق ممکن آنها را هم راضی نگه دارم.

نظرات 1 + ارسال نظر
صادق(فرخ) پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:57 ب.ظ

من واقعا نمیدونستم تا این حد کارتون سخت باشه ... اما اگر ریا نباشه باید بگم آقای بیگ خوشبخت تر هستند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد