کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

یک حس


به لبخند پرزیدنت نگاه کنید، آدم حس می‌کند خوشبختترین مرد دنیاست که دارد به حرفهای معمولی زنش با حداکثر علاقه گوش می‌دهد. اما چیز دیگری در عکس هست که آدم را به شک می‌اندازد، چیزی که تا به حال در بیشتر عکسهای دو نفره‌شان حس کرده‌ام. زن آنقدرها هم خوشحال نیست، انگار احساس ناامنی می‌کند. هر چند آدمهایی با این موقعیت می‌دانند که همیشه در معرض دید دیگران هستند و طبیعی است که ماسک بزنند، اما من دلم نمی‌خواهد باور کنم لبخند این مرد و نمود خوشبختی‌اش همه تظاهر است.



پ.ن. زمانی که این مطلب را مینوشتم، از قضیه عکس‌های مراسم یادبود آقای ماندلا خبری نداشتم. این عکس را دیروز از سایت یاهو گرفتم و بدون توجه به تیتر خبر مربوط به آن، فقط حسم را بیان کردم. اگر این عکس در واقع (مستقیم یا به کنایه) به آن جنجال خبری ربط  داشته و توانسته ذهن بدون پیش فرض مرا به کیفیت رابطه خصوصی این زوج معطوف کند، باید به عکاس آفرین گفت!

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ب.ظ

خب این عکس قبل از اون عکس پر سرو صداشونه یا بعد؟!
اگه بعد از اون گندیه که بالا آورده خب معلومه داره ماسمالیش میکنه و فیلمشه اما اگه قبل از اون عکس روز مراسم ماندلاست خب هنوز خودشو رو نکرده بوده خب ما زنا اوصولا زود خر میشیم

اون جنجال که واقعا مسخره بود! مسخره به تمام معنا.

مریم دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ق.ظ

اره اون جنجال بی معنایی بود چیز خاص جهانی نبود اما اگه به عنوان یه رابطه ی زناشویی بنگریم سیار جای تامل داره چون در هر دو عکس زن چنان ناراحته و مرد به همان شدت بی تفاوت
و این برای زن خیلی سخت حالا ممکنه اصلا رابطه ای خاص یا حتی چیز قابل توجه ای نباشه اما ما زنها اصولا از توجه همسرمان به زنی دیگر و بی توجهی به خودمان در رنجیم !من اگه در همچین فضایی قرار داشتم و شوهرم هم بدون توجه به من و احساساتم در اون فضا قرار داشت به جون مامانم جرش میدادم میگی نه خدایی نکرده اگه پیش اومد واست تعریف میکنم

ایشالا هیچ وقت پیش نیاد ولی اگرم خدایی نکرده پیش اومد، یه مقدار خودتو کنترل کن، نر هستن دیگه، یه سری چیزا تو ذاتشونه که یه وقتا کنترلش از دستشون در میره.

مریم دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:34 ب.ظ

کاش از خدا چیز دیگه ای میخواستم
اینقد ازش عصبانیم که هیچی درس نخوندم
ولی واسش نقشه ها دارم چیکار کنم که عاشقشمو دلم نمیاد زیاد آزارش بدم ولی احساساتمو میذارم کنارو یه درس درست حسابی بهش میدم
از عشقش به خودم مطمعنم
از پاکیو صداقتش بیش از چشام ایمان دارم اما با دل حسود وحساسم چه کنم!
اینقدر ازش لجم گرفته که نمیدونیاین شکلیم الان

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد