حسودی میکنم به آن دختر و پسر همکار که با هم دوست هستند. هر روز پسر در ایستگاه اتوبوس منتظر دختر میماند؛ بعد با هم از پل هوایی به این طرف خیابان میآیند، سوار تاکسی میشوند و پسر دویست متر مانده به مقصد از ماشین پیاده میشود چون دوست ندارند بقیه همکاران از ارتباط آنها مطلع شوند. کل زمان با هم بودنشان بیشتر از 5 دقیقه نمیشود اما تلاش برای به دست آوردن این 5 دقیقه، هر روز و هر روز و هر روز تکرار میشود.
آره عزیزم آدم همیشه دنبال بدست آوردن همچین دوستانی هست که برای دیدنش هرروز بی قرار باشند.
آرزوهای دور.... آه!
لحظه ای برای دیدار کافی ست تا عشق در مسیر سالهای طولانی
زندگی را پشت سر بگذارد . لحظه ای برای حس کردن عشق کافی ست .... این هم از معجزات عشق است که زمان را به سخره میگیرد .