کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

یه روزم شناسنامه م رو میسوزونم، ابروهام رو میتراشم، مژه هام رو میچینم، موهام رو از ته میزنم. با تیغ یه خط میندازم روی لپم... یا نه، اون خال مادرزادی رو (که همه فکر میکنن سالکه) درش میارم و با پنبه اونقدر فشار میدم تا خونش بند بیاد. همه این کارها رو میکنم که دیگه کسی نشناسدم....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد