کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

عقلتون رو دست شاعر جماعت ندید، چرا؟

 خو واسه اینکه یکیشون میاد میگه: 

چترها را باید بست، زیر باران باید رفت 

اون یکی درمیاد میگه: بیا زیر چتر من، تا بارون خیست نکنه 

خو اگه آدم بخواد بین این دو تا اجماع برقرار کنه، زیر بارون حل شده رفته پی کارش... بعله.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد