محمدرضا (خواهرزاده هشت ساله م) با برادرم فوتبال (پلی استیشن) باز میکردن. داداشام چهار تا گل ازش خورده بود و بازی رو به اتمام بود. یه دفعه محمدرضا گفت: دایی غصه نخور، به قول شخصیت یکی از فیلما ناامیدی یه جور امید است.