کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

میگم چسناله م میاد، بچه دخترداییم سقط شده، اگه بچه من سقط بشه من هم سَقَط میشم.... میگه ما هزار تار از این بچه ها فرستادیم چاه فاضلاب، غصه شو نخوردیم.... میگم من هم ماهی یه دونه از اون بچه ها میذارم لای نوار بهداشتی میفرستم آشغالی! هنر کردی انگار! والا!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد