کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

900231

مشاهده شده است که در مواردی، شاسی ماشین با توحش راننده نسبت مستقیم دارد!

نظرات 2 + ارسال نظر
عباس شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ http://meandmysister.blogsky.com

سلام آبجی. نظرتو خوندم. ببین آبجی. در عین حال که من یه خورده حساس شدم تو هم یه خورده رفتارت عجیب شده؟ اون روز که ازت پرسیدم اتفاقی افتاده که داری از اون قبیل پستا میزنی، تو به من گفتی من دیگه مثل سابق نیستم.
خوب خودت اگه جای من بودی چی فکر میکردی؟
من غیر از تو کسی رو ندارم. اینو درک کن. موقعی که من فقط تو رو دارم برام از اوجب واجبات که همش حواسم به تو باشه. برام مهمه که هروز ازت بپرسم حالت چطوره؟ امروز چی کارکردی؟ ی به طور کلی از یه روز کاری از سوال بپرسم. بهت حرفای با مزه بزنم که تو خستگیت از تنت بره. ولی موقعی که با واکنش های عجیب تو رو به رو میشم، خیلی می ترسیدم. چون نمیدونم بیرون از داخل وبلاگ برای تو چه اتفاقاتی میفته. و من همش باید مضطرب باشم که آبجیم حالش خوب باشه. ناراحت نباشه. غصه نخوره. من تو خونمون آبجی داریم که بدونم چطوری باید با خواهرم رابطه داشته باشم. برایه مین همه ی محبتهامو تقدیم و میکنم. ببخش اگه سوالام اینجوریه. تو غیر از من تو خونه داداش داری و خوش به حال اونا که یه آبجی دارند ولی بد به حال من که هیچی ندارم. من حالم خوب نیست. نمیدوم چم شده ؟ جمعه شب ، داشتم به کارات فکر میکردم. به خودم میگفتم نکنه غزل دیگه میخواد یه شخص دیگه بشه که دیگه منو نشناسه. ببین آبجی. من خیلی دلم میخواد داداشت باشم ولی هرکاری که میکنم که تو رو خوشحال کنم و یا حس کنم ارزشم از داداشعای واقعی تو بیشتره نتونستم. اگه زیاد بنویسم گریه ام در میاد.
ببخشید

بخدا تو خیلی حساس شدی... موضوع اصلا اینجوری که تو میگی نیست.... خدایا من چیکار کنم؟؟؟

چند لحظه آرامش ... سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ق.ظ http://httphttp://aramesh1.blogsky.com

دقیقا!

سلام . از مطالب صمیمی و راحت و تامل برانگیز بلاگ شما لذت بردم .
سلامت و سعادتمند و ... ریز بین تر باشید !

سلام
خوش اومدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد