کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۹۰۰۲۲۳

گریه مال منه، که هیچ کاری ازم برنمیاد... گریه میکنم و میذارم صورتم خیش بشه، چشام بسوزه و تار بشه... گریه میکنم و نفسام میشه هق هق... گریه میکنم ولی بی صدا... گریه میکنم ولی بی گله و بی شکایت... گریه میکنم و خودم رو میسپارم به خدا... میدونم هست و داره میبینه، میدونم میدونه... همه چی رو میدونه.... گریه میکنم و صبر... صبر میکنم و گریه

نظرات 1 + ارسال نظر
عباس جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ http://meandmysister.blogsky.com

آبجی تو رو خدا بگو چی شده؟ چرا این چند روزه این جوری شده؟ چرا حرف دلتو نمیزنی؟ چرا میخوای تو خودت حبسش کنی؟ من میتونم حرفای دلتو گوش کنم؟
من خیلی غصه میخورم می بینم که داری ناراحتی میکنی.
آخه چرا باید آبجی گریه کنی؟ چرا؟
کسی بهت ظلم کرده؟
آبجی اینقدر غریب نباش. من دلم خون یشه به خدا ناراحتیتو میبینم. بگو تا من هم باهت یه زنگ بشم. اگ نگی از دستت ناراحت میشم. حالا بگو.

میگذره، این هم میگذره....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد