اگر اراده کنی و استقامت داشته باشید، بی شک موفق می شوید.
امرسون
پ.ن.
تا حالا به عطر مریم دقت کرده اید... پر از خاطره است، خاطره ی عروسی، ماه رمضون، روزهای دلچسب.... توصیه میکنم هر وقت ناامید و دلشکسته بودید واسه خودتون یه شاخه مریم بخرید، چون معجزه میکنه!!
پ.ن.2
میخوام چند تا شاخه شمعدونی قلمه بزنم بعد از عید بیارم سرکار بذارمشون پشت پنجره....
پ.ن.3
حالم خوبه، خدا رو شکر.
پ.ن.4
زمان دانشجوییمون محسن چاووشی یه کاست داده بود که اسم یکی از آهنگاش سه شنبه ها بود و اون روزها سه شنبه ها واسه من روز معنی داری بود.... بیت اول ترانه این بود:
عزیزم یادت میاد سه شنبه ها
ما با هم دیگه میرفتیم تا کجا....
آبجی. خیلی دوستت دارم. تو چه گلی رو دوست داری؟
من دلم برات تنگ شده!!!همه ی حرفایی که میخوام بهت بزنم به خاطر این دل تنگیه. چی کار کنم آبجی من که شما رو بیشتر ندارم. پس من مجبور میشم شما رو تو قلبم نگه دارم. حالا ببین داش عباس چه کار میکنه!!!
من آخر لژتو گاز میگیرم. حسرت گاز گرفتن لپ تو دلم مونده. به ناچار شما برای این کار انتخاب شدید. قبل از این کار اگه حرفی برای گفتن دارید اعلام کنید.
لازم به ذکره که شما نمیتونید از کلمه ی "نه" استفاده کنید همچنین از کلمه ای که معنی و مفهوم "نه" نیز نمیتوانید استفاده کنید . اگه گزینه ی دیگه ای به ذهنتون میرسه اعلام کنید تا من اون گزینه رو هم ممنوع اعلام کنم تا هرچه زودتر گاز گرفتن لپ شما عملی بشه.
آبجی یادت نره به من بزنگی. البته من این رو از شما به احترام خواهش میکنم. چون شما سرور من هستید. آبجی تو ساعت های کلاس من گوشیم خاموش نیست. ببین آبجی الان همه ی راها به روی شما بازه. دیگه راه انکار و انگار ، وجود نداره. البته شوخی کرد. شما نباید به زور دست به این کار بزنید. ولی من که شما رو دوست دارم. دیگه آدم موقعی که میخواد به آبجیش محبت کنه، اونم کسی که آبجی نداره، آیا راه صحیح محبت کردنو بلده؟ منی که دو تا داداش دیگه هم دارم و رنگ خواهر رو هم تو خونم ندیدم ، آیا اشکالی داره تو محبت کردنم هول بشم؟ یکیش همین ماچ کردن لپ آبجی غزلم. یعنی اگه دندونای من به لپت بگیره، بعید نیست که از جا تیکه پاره کنه. حالا ببین داداشت چقدر عجیب و قریبه.
همه ی اینا رو گفتم تا سعیمو بکنم تا دو تا کار رو انجام بدم:
1- اینکه اگه احیانا خسته ای و حال نداری ، نوشته هام بتونند تو رو سرحال بیارند. اگه این هدف شکست خورد ، اشکالی نداره چون من یه هدف دیگه هم داشتم که تو شماره ی 2 بهت میگم.
2- اینکه کلافه ات بکنم و مقداری در حالت روحی تو تغییر انجام بدم. حال این به نظر شما بستگی داره که من تو کدوم طرح موفق بودم.
خوب در آخر میتونم بگم که خیلی دوستت درام. از خدا میخوام که هیچ حادثه ی بدی برات رخ نده.(الهی آمین).
به اندازه ی بی نهایت دوستت دارم. خداحافظ
داداش عباس
شما بهتره گوشیتو روزا خاموش کنی و حواستو شش دانگ بدی به درست، باشه؟؟ اگه باز یه موقع مناسب پیدا بشه باز هم بهت میزنگم.
چشم آبجی مامان. هر چی تو بگی
آبجی اومدی وبلاگم؟
اره، اومده بودم ولی نظر نذاشتم
۸۵۱۲۱۷
اخه این کجاش تاریخه روزه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلاحش میکنم...ببین من خیلی وقتها جای 5 میذارم 9 و بر عکس...