کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

معاذالله

و خدا میکشاندم به هر جا که خواست خودش است


من به قصد دیگری از خانه بیرون میروم و او مرا به جای دیگری میرساند


خدایا، با من چه میکنی؟


کاش خیر و شر امور بر پیشانیشان نوشته شده بود.


مگر نه اینکه "الخیر فی ما وقع"... حتماً خیر در شنیدن آن سخنان نبوده... حتماً خیر در شنیدن سخنان دیگری بوده... خدایا! آیا من به خود غره شده ام؟ ای دانای اسرار! به تو پناه می آورم.

نظرات 1 + ارسال نظر
جلسه رسمیست پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ب.ظ http://jalase-rasmist.blogsky.com

سلام فیل نازنازی عزیز
همیشه این گونه ست که مسیر به دلایلی عوض می شود و بعد ها متوجه می شوی که باید این طور می شده ست.

به من هم سر بزن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد