کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

ای راننده تاکسی اولاخ!!

صد تومن بقیه منو نمیدی و پا میذاری رو گاز؟؟‌ بعد اون زنیکه که شوهرش راننده تاکسیه میگه که خانم گناهی ندارن،‌از بس گرونیه!!! اونوقتش ما از نیتروژن هوا تغذیه میکنیم؟ خوب بود من اصلندش کرایه ت رو نمیدادم و در ماشینو میکوبیدم بهم و میپریدم اونور خیابون؟ هیچ غلطی هم نمیتونستی بکنی!!!! اولاخ!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ب.ظ

اینجا از کلمه دزد استفاده کردن بایسته تره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد