به سلامتی هفت روز از سال نو گذشت... یه هفته دیگه باید بریم سر کارررررررررررررر، هی هی... هم خوشحالم هم ناراحتم. خوشحالم که از این قفس خوشگل درمیام، ناراحتم که باز هم کار و کار و کار... کارتابلم روز آخر پر پر بود، با خودم گفتم روز اول برگردم وقت سرخاروندن هم ندارم... هییییییییییی دلم یه آه بلــــــــــــــــــــــــــــند میخواد... کارم رو دوست دارم ولی استرسش زیاده، من هم که کلاً مستعد حرص خوردنم...
پ.ن.
کسی چیزی در مورد رنگ قرصها میدونه؟ واقعاً میتونه معنایی داشته باشه؟
پ.ن.2
بستنی قیفی هم بستنی قیفی های قدیم! نونش که روی سنگ رو کم کرده، بستنیشم بی مزه... ایششششششش
پ.ن.3
چند دفعه هوس کردم به تقلید از سیب عزیزم یه مروری رو سال گذشته بکنم، اما حسش نبود... برنامه واسه سال آینده که اصلااااااااااااا حرفشو نزن!
استرس و حرص برای پوست صورتتون خیلی ضرر داره
ای بابا این پوست ما که دیگه داره تبدیل میشه به آسفالت خیابون آزادی...
خداییش ولی من واقعاً پوست کلفتم چون نه خواب آنچنانی دارم، نه خوراک مخصوص زیبایی، نه ماسکی، نه کوفتی... ولی بازم پوستم از خیلی ها بهتره!