کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کتابخانه ی نیمه شب-مت هیگ-محمد صالح نورانی زاده

خطر اسپویل 

 

از اولش معلوم بود آخرش چی میشه، بعیده که کتابی با موضوع خودکشی شروع بشه و  در نهایت با تایید این کار تموم بشه:))

اما خوب داستان‌گویی‌ش رو دوست داشتم، نگاه کاربردی‌ش به فلسفه اگزیستانسیال خوب بود. نشانه‌های زندگی مدرن و امروزی (مثلا اینترنت و موبایل) خیلی خوب به کار گرفته بود و قصه رو پیش می‌برد. داستانش رو یک جورهایی با اغماض میشه تو ژانر علمی تخیلی هم پذیرفت. خوندنش تحربه‌ی لذت‌بخشی بود. 

نظرات 4 + ارسال نظر
یه مرد یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 03:05 ب.ظ http://Whiteshadow.blogsky.com

چقدر خوبه هنوز کتاب می خونی
جا های خوبشو تعریف کن

کتاب نخونم، تو زندگی کم میارم. از واقعیت فرار میکنم، تو قصه‌ها قایم میشم.

استعدادی تو گزیده نویسی از کتابها ندارم موتوعسفانه.

مسلم یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 04:48 ب.ظ https://paeizaan.blogsky.com/

کتابایی که می‌خونی بهت نمیگن فرار از واقعیت واست خوب نیست

کدوم واقعیتو میگی؟

مسلم یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 08:32 ب.ظ https://paeizaan.blogsky.com/


در جواب کامنت کاربر قبلی گفتی -> وقتی کم میارم فرار می‌کنم

آهان:))
فرار میکنم، یهد مدت قایم میشم، تجدید قوا میکنم و باز برمیگردم و به مبارزه ادامه میدم.
ولی در کل کتابهایی که میخونم خیلی حرفها میزنن، اما من هر کار دوست داشته باشم میکنم

لیمو دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 02:21 ب.ظ

من ولی یه جاهاییش حوصله م سر رفت. با خودم میگفتم خب تو هر کدوم از این زندگیها میشه خودکشی کرد ، بهرحال همیشه یه چیزی هست اگر آدم نگرشش این باشه. (حالا در واقعیت خودم نه خودکشی رو نفی میکنم نه تایید؛ کلا بعنوان راه حل نمیبینمش)

موضوع همینه دیگه
به زعم نویسنده -که من هم باهاش موافقم- کلا زندگی هیچ رقمه گل و بلبل نیست و نخواهد بود، بلکه در هر حال و شرایطی چیزای کسشر و رو مخ وجود داره. موضوع اینه که نباید سخت گرفت، باید بیعار بود:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد