کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۰۲۰۶۲۷

صبح دیروز یک الدنگ سر چهارراه از پشت زد به ماشینم، بعد هم در رفت.

عصر دیروز تن لش‌ترین بودم. حوصله بچه‌هایم را نداشتم، حوصله کار خانه هم نداشتم، تفریح هم که نمیتوانستم داشته باشم. توییتر را باز میکردم و روانم عین آش رشته ته گرفته میشد. حوصله آشپزی هم نداشتم. خانه‌ام را گه گرفته بود، حوصله تمیزکاری هم نداشتم. دو روز رفته بودم تفریح و خوشگذرانی اما فایده نداشت، چون تا آخو‌‌ند هست ما قرار نیست خوش باشیم. کاش میشد آتششان بزنم ولی آنها زورشان بیشتر است. لمیده‌ بودم توی تختم و برای خودم غصه میخورم. بچه‌هایم دائم میخواستند به من بچسبند. من کیرم تو همه چیز بود. حوصله زندگی کردن نداشتم. دوست نداشتم خودم را بکشم، دوست داشتم بمیرم و تمام بشود.

ساعت 3.5 بعد از نیمه شب از خواب پریدم در حالی که حس می‌کردم دو تا سوسک سیاه سمج که توی خوابم بودند هنوز دارند دنبالم می‌کنند. حس کردم سردم است، سعی کردم بروم زیر پتو ولی شوهرم بیشترش را پیچیده بود دور خودش. میخواستم لباسم را بپوشم، ولی میترسیدم سوسکها لای لباسم باشند. نمی‌دانم چرا یاد خواهرم افتادم که اربعین رفته بود کربلا، توی راه یادش آمد که به من زنگ نزده و خداحافظی نکرده! زنگ زد و من فهمیدم برادرم هم توی ماشینشان است و او هم دارد میرود. برادرم داشت تز میداد که اصلا نباید به هیچ کس زنگ زد و خدا حافظی کرد. من نه از خداحافظی دیرهنگام و رفع‌تکلیف‌طور خواهرم ناراحت شدم و نه از تزهای گشادطور برادرم. اصولا از آدمهایی که در این کارناوال شوم و متعفن شرکت می‌کنند، انتظاری ندارم. وقتی که برگشتند برای زیارت قبولی‌شان نرفتم، تنها کاری بود که ازم برمی‌آمد. خسته‌ام از نقش بازی کردن برای خانواده بیشعور خودم و شوهرم، دیگر بس است. از اینهایی که آب به آسیاب دشمن میریزید بیزارم؛ نباید از من انتظار تشویق داشته باشند. حالا چرا نصف شبی توی تخت خودم، از دستشان عصبی و کلافه هستم؟ سعی کردم تحلیل کنم که چرا با اینکه کاری را که دوست نداشته‌ام نکرده‌ام، الان ناراحتم؟ دقیقا از چی ناراحتم؟ نمیتوانستم خودم را تحلیل کنم. الان که اینها را نوشتم فکر میکنم شاید اذیت میشوم چون اولین بار است که نقابم را تا این حد کنار زده‌ام. شاید هم میترسم از اینکه درست قضاوت نشوم. یا شاید میترسم از اینکه تنها بمانم و بمیرم از تنهایی. نمیدانم. فقط حس میکنم از همه چیز و همه کس بیزارم.  دلم میخواهد بروم یک جای جدید، جایی که آخوند نباشد و دست هیچ آدمی از گذشته به من نرسد.


نظرات 8 + ارسال نظر
یه مرد دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 08:36 ق.ظ http://Whiteshadow.blogsky.com

امیدوارم حالت بهتر بشه

سپاس

لیمو دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 09:38 ق.ظ

اینکه کاری که دوست نداشتی رو نکردی خوبه اما کافی نیست چون پس ذهنت انتظار داری بفهمن کارشون حمایت از سوسکهاست. هرچقدر هم بی انتظار باشی و حدس زده باشی باز هم توقعت از یک انسان همینه. حق داری.

آره
دقیقا نگران نفهمیدنشون هستم
دلم نمیخواد موضوع دلخوری خانوادگی محسوب بشه، چون فراتر از اینهاست ولی نه من وجودش رو دارم که اینو توضیح بدم و نه اونها پذیرشش رو دارن

ماهش دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 04:00 ب.ظ http://badeyedel.blogsky.com

چقدر تلخ بود!
چه ناراحت کننده!

متاسفم که ناراحت شدید

زهرا دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 04:33 ب.ظ http://pichakkk.blogsky.com

اون حس بیزاری چی میگه این وسط!
میدونی، منم مدتیه این حس نفرت و خشم و بیزاری رو عمیقا دارم. حس میکنم از همه، غریبه و آشنا، بدم‌میاد!
چرا اینطوری شدیم؟!

چراش که مشخصه
چون که آخو‌‌ند!

سولاریس دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 09:35 ب.ظ https://solaris1402.blogsky.com/

ماشین حالا خرجش چقدر شد؟

نمیدونم
یه کم رنگ سپرش ریخته، کمتر از یه کف دست. شاید دویست سیصد تومن بشه لکه گیریش،فوقش پونصد...

اولش پیاده شد نگاه کرد گفت خانوم هیچی نشده، بشین برو. میگم آقا رنگ ماشین منو نمی‌بینی، پلاک ماشین خودت غور شده هم نمیبینی؟ یه چی شنیدیا، هیچی نشده بروبرو... عکس گرفتم از صحنه گفتم بیا بزنیم بغل راه رو نبندیم. سگ پدر گازشو گرفت رفت:)))
بیشتر از لاشی بازیش حرصم گرفته

نسیم سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 11:28 ق.ظ

تف به همه ی ذهنای کهنه و پوسیده
حالم به هم میخوره از این همه جهالت

خانوم ف سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 11:24 ب.ظ http://khanomef.blogsky.com

یعنی مشگل مملکتت ما الان فقط همین آخونده ؟؟
.
.
.
.
ورژن جدید مموتی هستم سال ۸۸

:))

سحر شنبه 1 مهر‌ماه سال 1402 ساعت 09:08 ق.ظ http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

خیلی سخته اطرافیانت نفهمن و نشه متوجه اشون کرد...
خیلی سخته اینا خیلی منم اذیت میکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد