کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

وقتی کسی رو پیدا میکنم که دوست دارم باهاش حرف بزنم، وراج میشم


تاریخ تولدشو میپرسم و بهم میگه.


میگم آذرماهی مغرور هم که هستی.


لبخند میزنه.


میگم من هم خردادماهی کسخلم، میدونستی؟


این بار با صدا میخنده و با سر جواب منفی میده.


میگم هم خودم، هم بچه‌هام. فک و فامیل هم یه اصرار عجیبی دارن که تو عمداً بارداریتو جوری تنظیم کردی که بچه‌هات مثل خودت خردادی بشن:)) حالا من اصلا برام مهم نبود، چون به نظرم هر چی میگن در مورد خصوصیات ماه تولد اراجیفه:)) اونقدرم لجم میگیره تولدشون یه هفته جلوتر از منه، آخه کی حال داره ظرف یه هفته دو بار جشن بگیره؟ 


میگه اگرم تنظیم کردی اشتباه کرده‌ای در واقع.


میگم تنظیم کدومه؟ در واقع به تنها چیزی که فکر نمیکردم تاریخ تولدشون بود. این مرد سوزنش گیر کرده بود، بچه بچه بچه... من فقط تا هفته سوم شهریور که عروسی یکی از نزدیکان رو داشتیم ازش وقت گرفتم که تو جشن حالم بد نباشه:)) بعدم بچه‌ها نارس به دنیا اومدن، عین باباشون عجول و هَوَل بودن:))


میگه متوجه‌م ، از همین تاریخم پیداست که نمی‌خواستی تنظیم کنی.


میگم متوجهم که متوجهی:)) خواستم جزئیات رو هم بدونی، یه وقت شک به دلت راه ندی که این وصله‌های احمقانه به من نمیچسبه، بلکه وصله‌های احمقانه‌تری میچسبه:))

نظرات 2 + ارسال نظر
موج یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 08:37 ق.ظ http://Www.miztahrir.blogsky.com

جذاب تر از خردادماهی ها خودشون هستند

هاها
ممنونم:))

خانوم ف یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 03:14 ب.ظ https://khanomef.blogsky.com/

خردادیه مودی

با کی این مکامله رو داشتی؟

با یه دوست نسبتا جدید
خیلی وقته میشناسمش ولی تازگی بیشتر حرف میزنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد