تو مجازی یه عالمه خاطره کسشر هست که نوشتهن تو بچگی فکر میکردیم اگه فلان جور غذا بخوریم یا آب بخوریم روزهمون باطل نمیشه
خب جوابی که دوست داشتم به همشون بدم اینه: از بس بچههای خنگ و کودنی بودید. دقیقا یادمه از شش سالگی درک و دریافتم در مورد روزهداری دقیق و کامل بود. البته از مبطلاتی مثل جماع و استمنا بیخبر بودم ولی قانون «مطلقا نخوردن، نیاشامیدن و پرهیز از دود و غبار» رو میفهمیدم و هرگز تعبیر و تفسیر احمقانهای مثل اینکه «اگه کسی نبینه اشکال نداره» «اگه لبت خشک بمونه اشکال نداره» «اگه با دندونات نجوی اشکال نداره» هرگز به مخیلهم خطور نکرد. کم سن که بودم باورم نمیشد که اینجور بچهها نمیفهمیدن، همیشه فکر میکردم اونا آگاهانه خودشون رو به نفهمی میزدند. الان که میانسالی خستهام، فهمیدهم که هشتاد درصد آدمای بالغ اندازه مرضیهی 6 ساله درک و فهم یک قانون ساده و لزوم پایبندی به اون رو ندارن و هنوز هم دنبال پیچیدن و فر خوردن و به بازی گرفتن همه چیزن. اونا خودشون رو بیشتر از قوانین دوست دارند و شاید این منم که باختهم.
به نظر من قهوه روزه رو باطل نمی کنه
تازه تشنه تر هم می کنه
قبول باشه حاجاقا:))
وقتی رفتیم مدرسه یادمون دادن دیگه. فکر میکردم این خاطرات مال قبل از مدرسه ست!
آخه از اونجایی که من در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشودم، خیلی زودتر یاد گرفتم. ببین اساسا وقتی بچه ای اقدام به گرفتن روزه میکنه یعنی یه ذهنیتی داره دیگه. حرفم اینه که ذهنیتشون از یه قاعده ساده به راحتی منقوص و معوج میشده.
آها متوجه جان مطلب شدم. درست میگی. ممنون برای توضیح
تی فدا