کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

تو مجازی یه عالمه خاطره کسشر هست که نوشته‌ن تو بچگی فکر میکردیم اگه فلان جور غذا بخوریم یا آب بخوریم روزه‌مون باطل نمیشه
خب جوابی که دوست داشتم به همشون بدم اینه: از بس بچه‌های خنگ و کودنی بودید. دقیقا یادمه از شش سالگی درک و دریافتم در مورد روزه‌داری دقیق و کامل بود. البته از مبطلاتی مثل جماع و استمنا بی‌خبر بودم ولی قانون «مطلقا نخوردن، نیاشامیدن و پرهیز از دود و غبار» رو میفهمیدم و هرگز تعبیر و تفسیر احمقانه‌ای مثل اینکه «اگه کسی نبینه اشکال نداره» «اگه لبت خشک بمونه اشکال نداره» «اگه با دندونات نجوی اشکال نداره» هرگز به مخیله‌م خطور نکرد. کم سن که بودم باورم نمیشد که اینجور بچه‌ها نمیفهمیدن، همیشه فکر میکردم اونا آگاهانه خودشون رو به نفهمی می‌زدند. الان که میانسالی خسته‌ام، فهمیده‌م که هشتاد درصد آدمای بالغ اندازه مرضیه‌ی 6 ساله درک و فهم یک قانون ساده و لزوم پایبندی به اون رو ندارن و هنوز هم دنبال پیچیدن و فر خوردن و به بازی گرفتن همه چیزن. اونا خودشون رو بیشتر از قوانین دوست دارند و شاید این منم که باخته‌م.

نظرات 3 + ارسال نظر
مسلم دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 03:28 ب.ظ https://paeizaan.blogsky.com/

به نظر من قهوه روزه رو باطل نمی کنه
تازه تشنه تر هم می کنه

قبول باشه حاجاقا:))

لیمو چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 11:30 ق.ظ

وقتی رفتیم مدرسه یادمون دادن دیگه. فکر میکردم این خاطرات مال قبل از مدرسه ست!

آخه از اونجایی که من در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشودم، خیلی زودتر یاد گرفتم. ببین اساسا وقتی بچه ای اقدام به گرفتن روزه میکنه یعنی یه ذهنیتی داره دیگه. حرفم اینه که ذهنیتشون از یه قاعده ساده به راحتی منقوص و معوج میشده.

لیمو یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 02:14 ب.ظ

آها متوجه جان مطلب شدم. درست میگی. ممنون برای توضیح

تی فدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد