سالی که گذشت برای من از همه‌ی سالها بهتر بود، نه اینکه بدبختی و سختی و کثافت نباشه، اونا که همیشه هست؛ از دست دادن، شکست خوردن، تحقیر شدن و کم آوردن... پس چی‌ش بهتر بود؟ من بهتر بودم، چون آگاهتر و مسلطتر بودم. از زندگی توقع زیادی نداشتم، همینجوری کثیف و هردمبیل و بی‌قاعده و ظالم قبولش کردم، و عجیبه که تونستم کمی خودم رو دوست داشته باشم. حالا میتونم اشتباه کنم، از خط بزنم بیرون و از احساس گناه خودمو تا حد مرگ شکنجه ندم. البته برای اونی که همیشه عاشق خودش بوده، غیرممکنه بفهمه من چی میگم و چی میکشیدم.
برای اولین باره که مرور سال گذشته مینویسم، چون در این لحظه از همه چیز این دنیا متنفر نیستم.
فقط توی حرف از خط می زنی بیرون یا توی عمل؟ :))))
انتظار نداری که رنگ آمیزیامو نشون تو بدم؟:)))
جدی خوشحال شدم بالاخره یکی از سالی که گذرونده راضی بوده :)))))
درستش اینه که کمتر شاکی بودم:))
این پستت رو خیلی قبل خوندم و تا حالا چند دفعه خوندم و هر بار از دفعه قبل بیشتر خوشحال میشم وقتی میبینم یه نفر از خودش و بیشتر از قسمتای بیرون زده و بد وجودشم راضی هست میگم پس یه نفر دیگه تونست توام می تونی
بهت پیشنهاد میدم اگه دوست داشتی کتاب ماریا آبروموویچ رو بخونی, برای اولین بار از این بشر فوق العاده شروع کردم به یاد گرفتن اینکه اشتباه کردن و پا کج گذاشتن و ناامیدی و افسردگی نه تنها بد نیس به اندازه تموم لذتا و حال کردنای زندگی خوبه و سازنده
خلاصه که سال جدیدت چندتا پله تو این زمینه بری بالاتر
ممنونم عزیز
برای تو هم سال خوبی باشه:*