دیشب بچه تا صبح در تب سوخت و هذیان گفت. من هم بیصدا تن داغش را میشستم به امید اینکه خنک شود. وسط هذیانها چشمش را باز کرد و گفت: نه مامان تو خیالاتی شدی. وسط اون وضعیت زدم زیر خنده:))
فردا واکسن چهارماهگی دخترم رو می زنم . خیلی از تب کردنش می ترسم ... این متن رو که خوندم دلم گرفت
نترس، اتفاقا واکسن چهارماهگی نسبتا سبکه، بچه اذیت نمیشه.
فردا واکسن چهارماهگی دخترم رو می زنم . خیلی از تب کردنش می ترسم ... این متن رو که خوندم دلم گرفت
نترس، اتفاقا واکسن چهارماهگی نسبتا سبکه، بچه اذیت نمیشه.