کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۰۱۱۱۱۷

دیشب بچه تا صبح در تب سوخت و هذیان گفت. من هم بی‌صدا تن داغش را میشستم به امید اینکه خنک شود. وسط هذیانها چشمش را باز کرد و گفت: نه مامان تو خیالاتی شدی. وسط اون وضعیت زدم زیر خنده:))

نظرات 1 + ارسال نظر
موج شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 04:22 ب.ظ http://Www.miztahrir.blogsky.com

فردا واکسن چهارماهگی دخترم رو می زنم . خیلی از تب کردنش می ترسم ... این متن رو که خوندم دلم گرفت

نترس، اتفاقا واکسن چهارماهگی نسبتا سبکه، بچه اذیت نمیشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد