کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

عشق و مرگ- اسماعیل فصیح

اونایی که جلال آریان رو میشناسن حتما دنبال شناختن آنابل کمپبل هم بوده‌اند. این کتاب درباره‌ی جلال آریانه، قبل از اینکه لاابالی و دائم الخمر بشه و قبل از اینکه آنابل و آرزوی همیشگی‌ش رو از دست بده. برام گیرا بود، مثل همیشه. حدود دویست صفحه رو ظرف سه روز خوندم. انتظار داشتم مفصلتر باشه و بیشتر از آنابل و شخصیتش بگه ولی خب فقط به توصیف چهره و ملیت اون و علاقه دو طرفه‌شون بسنده کرده بود. یک جاهایی احساس می‌کردم فصیح دلش نمی‌خواست اصلا اون لحظه‌ها و اون خاطره‌ها رو به تفصیل بکشه، انگار می‌خواست مختصراً چیزهایی رو بگه و رد بشه و بره، فقط برای اینکه این بخش از زندگی جلال آریان ناگفته نمونه. 

نظرات 3 + ارسال نظر
مسلم یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 02:37 ب.ظ https://paeizaan.blogsky.com/

این یادداشت بیشتر بهش میاد یادداشت شخصی باشه . واسه خودت نوشتی

یه جورایی همه یادداشتهای من شخصیه:))
تو وبلاگ یه دسته بندی دارم «روایت من از کتابها و فیلمها» بیشتر واسه اینه که حس و دریافتم رو برای خودم ثبت کنم و بیشترشون به درد مخاطبم نمیخوره. البته این یادداشت به جز من برای مخاطبین همیشگی «اسماعیل فصیح» -که نویسنده مورد علاقمه- هم معنی داره. تو بیشتر کتابهاش شخصیت اصلی مردیه به نام «جلال آریان» که اونم شخصیت مورد علاقمه.

samar دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 05:56 ب.ظ http://glassbubbles.blogsky.com

منم چند سال پیش افتادم رو دور فصیح خوندن و اولیش مرگ ثریا بود که واقعا خوشم اومد ولی بعد چندتا حس کردم هسته اصلی روایتش همه یکیه بدون ذره یی تغییر و دیگه جذابیت نداشت, اتفاقا اینو اصلا نخوندم و خوشحال شدم ازش نوشتی, الان وقتم آزاده حتما میرم سروقتش

آره خب تکرار زیاد داره، قبول دارم. حتی مثلا تو باده کهن خیلی هم مزخرف میبافه:)) یا مثلا فرار فروهر همینجور. در حالت کلی من با قلمش حال میکنم، کنایه های شیرینی داره.


درد سیاوش هم قشنگه، بازگشت به درخونگاه هم خوبه.

samar سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 12:49 ب.ظ http://glassbubbles.blogsky.com

مرررسی اسمشونو نوشتم برم بخونم

تی فدا:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد