کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۰۱۰۹۲۱

اون هم مثل مامان بود 

منو نمیخواست ولی نمیتونست دوسم نداشته باشه 

برای مامان دختر خوب و مطیعی بودم، برای او هم معشوق رام و مهیا اما اینها کافی نبود برای اینکه منو بخوان.

زخم عمیق خوب ناشدنی من، درد همیشه و هنوز و همواره من، طرحواره تکراری زندگی من: نخواسته شدن، پس زده شدن، مصرف شدن و دور انداخته شدن از طرف کسی که قاعدتاً باید دوستم میداشت. 





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد