کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کاش اگر خائنید حداقل احمق نباشید

از کسالت سرم را تکیه دادم به پشتی صندلی ناراحت دفتر بیمه و مرد میانسالی را از گوشه چشم دیدم که سر تا پا مشکی پوشیده بود، نه تیپ آنچنانی داشت و نه حتی قیافه متوسط فقط تا بخواهی صدایش بلند بود.  داشت برای زن همراهش توضیح می‌داد که «الان اگر زنم من رو با شما ببینه فکر میکنه ما رفیقیم و فلان و بیسار یا مثلا با خانم فلانی  که فلان کار را برایش انجام می‌دهم...» زن همراهش را بهتر می‌توانستیم ببینم، کاملا آراسته پاهایش را روی هم انداخته بود و رانهایش مماس ران مرد بود، پستانهایش را جلو داده بود و همینطور که مرتب سر تایید تکان میداد، موج خفیفی در موهای بلوند دلبرانه‌اش می‌افتاد. یک بار در شبکه‌های اجتماعی خواندم: «هر رفتاری که اگر همسرت حضور داشت انجام نمی‌دادی خیانت است، حتی اگر شوخی با همکارانت باشد». تعریف گل و گشادی است و شاید بیش از نود درصد ایرانی‌ها را شامل می‌شود ولی تلنگر خوبی است برای آدمهایی که عادت کرده‌اند به خودفریبی و ایشالا گربه است. 

نظرات 3 + ارسال نظر
علیرضا یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 08:53 ق.ظ https://malikhulia.blogsky.com/

اگه یه چیزی برای واقعیت داشتن،


بیش از حد خوب باشه،


میتونی مطمئن باشی که


واقعی نیست!





تقدیم به رم با عشق


"وودی آلن"

ربطی داشت به پست من؟

کوهنورد سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 03:29 ب.ظ

"هر رفتاری که اگر همسرت حضور داشت انجام نمی‌دادی خیانت است، حتی اگر شوخی با همکارانت باشد"
اگر خیانت تعریف داشت، مطمئنا بهترین تعریف ممکن جمله بالا بود که توی متنتون نوشتید. اما متاسفانه برای خیانت بیشتر از تعریف، توجیه نوشته شده...

نگاه من به خیانت خیلی کلی‌تر از اینهاست. طبق نظریات ساختارگرایانه در جامعه‌شناسی اصلا نهاد خانواده این چیز گل و بلبلی که تو ذهن نسل ما شکل گرفته، نبوده و نیست. یعنی ما یه قالب ذهنی داذیم که خلاصه میشه در چند کلمه: زن مرد علاقه ازدواج وفاداری گسترش خانواده. در حالی که اساسا خانواده و خط قرمزهای اون (مثل اغلب مفاهیم و معانی) در راستای حفظ بقا تعریف شده و وفاداری یه مفهوم قراردادیه که معلول همون خط قرمزهاست. به عبارتی وفاداری ارزشمند تلقی شده چون خانواده ارزشمند بوده و خانواده ارزشمند بوده چون ضامن بقا بوده. کمااینکه میبینیم در دورانی که بقا منوط به قبیله و خانواده نیست، این نهادها کارکردشون رو از دست داده‌اند و و
رو به اضمحلالند.به عبارتی وفاداری یه موضوع اصیل صفر و یکی نیست، بر عکس اون تعریف داخل متن من که مطلقاً صفر و یکیه و تقریبا همه تو محدوده صفر قرار میگیرن:)) این افکار این مدلی که «در مواجهه با شوخی همسر با همکارش، دنیا رو تموم شده میبینه و خاکستر عشق! رو بر باد»، مخصوص دوران ماست که نسبت به اجدادمون مرفه بی‌دردیم. حتی خود عشق هم از زمره دغدغه‌های شکم‌سیرانه بشریه که مجبور نبوده هر روز با ترس از خورده شدن از غارش دربیاد:))

بهشت یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 05:32 ق.ظ http://nachagh.blogsky.com

سعدی در تایید تعریف شما از خیانت می فرماید،سخنی در نهان نباید گفت که برِ انجمن نشاید گفت.خیلی خوب توصیف کرده بودید .زنم منو با شما ببیند به من تهمت رابطه ای فراتر از این ظاهر قضیه خواهد زد.تلبته رنی که رانش مماس بر ران‌مرد باشد در دلش میگوید به درک .هر فکری میخواهد بکند.تو اسیر او نیستی که.آقاهه داشته میگفته زن کمی اون ورتر بشین .چه هبرته.زنم حق داره اگر فکر کنه تو با من سر و سرّی داری.والله خود من هم شک ندارم تو یه چیزت میشه.

البته اونطور که من دیدم آقاهه بدش نیامده بود اما خب بعضی ها دوست دارند به خودشون دروغ بگن و دروغهاشون رو داد بزنند چون این کار کمکشون میکنه دروغ خودشون رو باور کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد