کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت

بعضی یادگاری‌ها مثل دستمال خونی زفاف است، یک چیزِ خصوصیِ حال به هم زنِ بی‌ارزش که تو در جایی که هیچ کس نبیندش نگهش می‌داری چون یاداور شب، اتفاق و لحظه‌ای است که پس از آن تو دیگر آدم سابق نبودی. آن را پنهان میکنی چون تجربه‌ی خصوصی تو در جهان هستی به چپ هیچ کس نیست و اگر بخواهی از ارزش آن حرف بزنی به هزار شکل ناروا قضاوت می‌شوی. نمی‌توانی برای همه توضیح بدهی که این یادگاری به مثابه دری بوده که با گشودنش فصل تازه‌ای از بلوغ را زیسته‌ای و ارزش آن در رنجی است که برای یافتن کلیدش کشیده‌ای، نه در آنچه از دست دادی تا به آن برسی .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد